پژوهشهای روانپزشکی نشان میدهند که ذات رازهای پنهانی ما و نه تلاش ما برای مخفی نگاه داشتن آنها، برای سلامتی ما بد هستند
هنگامی که در تنهایی هستیم، در مهمانیها، حین مکالمههای دو نفره، همیشه آنها را در خود داریم و در ذهن خود پنهان میکنیم. صحبت از رازهای زندگی است.
شاید برخی ادعا کنند که هیچ رازی برای مخفی کردن ندارند، اما در پیش خودمان میدانیم که کمتر کسی پیدا میشود که هیچ رازی نداشته باشد.
این رازها میتوانند ماهیتهای مختلفی داشته باشند: واقعیتی در مورد یک همکار، واقعهای در زندگی خودمان، یک باور و اعتقاد و علاقه مخفی که دوست نداریم با کسی در میان بگذاریم.
پژوهش در مورد برخی امور بسیار دشوار است. در مورد رازها هم پژوهشگران روانشناسی و روانپزشکی کار دشواری دارند، چون نمیشود رازها را در آزمایشگاه، تحت شرایط کنترل شده ساخت و به آزمایش گذاشت.
اما از سال 2010 گروهی از پژوهشگران دانشگاه Tufts به رهبری استادیاری به نام مایکل اسلپیان، تلاش کردند که پژوهشی در مورد رازها انجام بدهند.
نخستین یافته اینها بود که رازدار بودن، باعث میشود که دنیای پیرامونی بیشتر چالشبرانگیز شود و انجام دادن کارها، مستلزم صرف انرژی بیشتری باشد.
اما این یک مطلب تقریبا بدیهی بود. چیزی که آنها میخواستند ثابت کنند این بود که صرف رازداری و نه تلاش برای پنهان کردن رازها، چیز مخربی است.
آنها پژوهش را به این صورت انجام دادند که دو هزار شخص داوطلب پیدا کردند و از آنها در مورد ماهیت رازهایی که دارند، پرسش به عمل آوردند. رازهای این عده افراد در 38 دسته مختلف، طبقهبندی شد. دستههایی مثل: ارتباطها، روابط جنسی، کار، پول و …
در مرحله بعد یک پرسشنامه به این افراد داده شد که شما هم میتوانید در اینجا خودتان به آن پاسخ بدهید.
چیز جانبی جالب که از این پژوهش به دست آمد که یک شخص به طور متوسط 13 راز دارد که 5 تا از آنها را به احدی در طول زندگیاش نمیگوید!
سؤالات پرسشنامه سه محور اصلی را دنبال میکردند:
- رازها چقدر خود به خود به ذهن شما در حین انجام کار بیمقدمه راه پیدا میکنند. یعنی چقدر نشخوار فکری در مورد رازهای خود دارید.
- چه میزان تلاش برای مخفی کردن آنها از بقیه دارید.
- این رازها چقدر روی سلامتی روانی یا فیزیکی شما تأثیر میگذارند.
معلوم شد که میزان نشخوار فکری آدمها در مورد رازهایشان، دو برابر بیشتر از تلاش از آنها برای پنهان کردن آنهاست.
تحت این شرایط مرور ذهنی رازها، پسزمینه ذهن مشغول میشود و حواسپرتی رخ میدهد.
اما چاره کار چیست؟
1- یک راه ساده این است که شخص مطمئنی پیدا کنیم و رازهایمان را به او بگوییم. اما این کار میتواند خطرناک باشد!
2- راه مدرن دیگر این است که از سایتهایی مثل PostSecret یا Whisper استفاده کنیم که در آنها مردم به صورت ناشناس، رازهایشان را در میان میگذارند.
3- اما هر دو کار بالا در واقع یک درمان تسکینی هستند. چون شما علیرغم اینکه با این کارها کمی سبک میشوید، باز هم چیز آزاردهنده و مخفیای در ذهن دارید که در باقی عمرتان باید از دیگران پنهان نگاه دارید.