یلدا، آیینی به وسعت همه بشریت در تمنای روشنایی
اگر سری به سایت گنجور بزنید و در این سایت خوب، «یلدا» را جستجو کنید، انبوهی از اشعار شاعران ایرانی را در مورد یلدا پیدا میکنید، شاعران در این اشعار شبهای دراز دوری از یار را به یلدا تشبیه کردهاند و والاتر از آن، همه در این امید بودهاند که متعاقب یلدا، فردایی میآید که در آن روشنایی، رفته رفته قوت مییابد.
یلدا برای ما بهانهای برای با هم بودن و دوست داشتن است، اما این فقط ما نیستیم که یلدا را گرامی میداریم.
خیلی جالب است که سرشت انسان، از یک پدیده علمی و نجومی، یک مفهوم معنوی و والا استخراج کرده است و از آن به عنوان ابزاری برای امیدبخشی و نگاه مثبت به فردا و زودن تاریکیهای درونی و بیرونی استفاده کرده است.
ما انسانها صرفنظر از جنس، قومیت، ملیت و مذهب، اصالتی داریم که در جستجوی نیکی و روشنایی است. به همین خاطر، از همان دوران حجر، وقتی خود را در این کره خاکی بازشناختیم، به دنبال نشانههای و سنبلها و استعارههایی بودیم و چه چیز فراگیرتر، ملموستر و عینیتر از خورشید، افول موقتیاش و چیرگی نهاییاش بر تاریکی؟
مطمئن باشید که اگر خورشیدی هم نبود و یا اگر چند خورشید هم داشتیم، ما باز هم بهانهها و دستآویزهایی پیدا میکردیم.
بنابراین عجیب نیست که با جستجویی مختصر آیینها و جشنوارهها و باورهایی مشابه یلدای خودمان را در تمام زمین پیدا کنیم.
در جستجوی نشانی از یلدا در فرهنگ دیگر مردمان زمین، امشب تصمیم گرفتم، این پست را بنویسم.
بیشتر از هر چیز آنچه در یلدا اهمیت دارد، امید به فردا است، امید به فردایی که مردمان مناطق مختلف در هزاران سال، نامهای مختلف و اسطورهای بر آن نهادهاند، اما در نهایت اگر نیک بنگرید، این امیدها پایهای مشترک دارند. در ترمینولوژی خشک علمی، این فردای بهتر را انقلاب زمستانی مینامند:
انقلاب زمستانی، یا انقلاب شتوی، در ستارهشناسی، نام لحظهای است که خورشید از دید ناظر زمینی در بیشترین فاصله زاویهای با صفحه استوا در آنسوی نیمکره ناظر قرار دارد.
میانگین لحظه انقلاب زمستانی (حلول زمستان) در نیمکره شمالی ساعت ۰۶:۰۶ به وقت ایران، روز ۱ دیماه (معمولا ۲۲ دسامبر) است که انحراف معیار آن در سالهای مختلف حداکثر حدود ۱۲ ساعت است. در این لحظه خورشید بر نقطه رأسالجدی کره سماوی یا فراز مدار رأسالجدی کره زمین قرار می گیرد. انقلاب زمستانی در سال ۱۳۹۱ خورشیدی در ساعت ۱۴:۴۲ به وقت ایران، اول دیماه (۲۱ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۲ وقت جهانی) رخ میدهد.
انقلاب زمستانی آغاز زمستان است. پس از انقلاب شتوی طول روزها بلندتر میشود. انقلاب شتوی منشا بسیاری از جشنها و آئینهای باستانی در فرهنگها و تمدنهای بشری است. شب یلدا یا شب چله و حنوکا و کریسمس از جمله این مراسم است.
قدمت گرامی داشتن این زمان به عصر حجر برمیگردد، در آن زمان در چرخه سال و ماه، روز بعد از شب یلدا، روزی که سرآغاز کوتاه شدن شبها بود، به عنوان آغاز سال در نظر گرفته میشد.
برای اثبات اهمیت این مطلب در بین بشر در روزگار گذشته، کافی است نگاهی به استونهنج بریتانیا یا نیوگرانژ ایرلند بیندازیم.
استونهنج را شاید بیشتر شما بشناسید، این محل یک بنای بسیار قدیمی است از دوران عصر برنز و دوران نوستگی که قدمتش بین دو تا سه هزار سال تخمین زده میشود.
بسیاری از متخصصان بر این باورند که این حلقه بزرگ سنگی در استونهنج برای نظارت و همچنین به عنوان معبدی برای ستایش کردن به کار میرفتهاست. اما بعضیها هم آن را، یک رصدخانه و تقویم پیچیده میدانند. نیوگرانژ هم که 3200 سال پیش از میلاد مسیح ساخته شده است، احتمالا چنین کارکردی دارد.
جالب است که محور اصلی، استونهنچ همراستای زاویه دید خورشید در انقلاب زمستانی در طلوع خورشید است و محور اصلی نیوگرانژ همراستای غروب خورشید در اول دی.
در آن دوران شب یلدا و اولین روز زمستان از دو جهت مادی و غیرمادی اهمیت داشت، اهمیت مادی قضیه این بود که انسانهای میدانستند که زمستان از این روز شروع میشود و باید خود را آماده تحمل گرسنگی کنند، در آن زمانها گرسنگی و کمبود غذا، پدیدهای رایج بود. در همین ایام انسانها احشام خود را قربانی میکردند، چرا که نمیتوانستند غذای آنها را در طول زمستان آماده کنند، بنابراین چنین روزهایی، یکی از معدود روزهایی در سال بود که آنها دسترسی به گوشت تازه داشتند.
اما از سوی دیگر اولین روز زمستان را قدما روز تولد دوباره خدای خورشید میپنداشتند، پس این زمان موقع مناسبی برای گرامی داشتن الهههای مرگ و زندگی بود.
مردم بومی فنلاند، سوئو و نروژ، الهه خورشید موسوم به Beiwe را که سنبل باروری و خرد بود، میپرستیدند. آنها عقیده داشتند که خدای خورشید در آسمانها بر روی استخوانهایی از گوزنهای شمالی با دخترش سفر میکند، آنها در اولین روز زمستان حیوانات ماده سفیدرنگی را قربانی میکردند و گوشتشان را قطعه قطعه میکردند و با روبانهای تزئین میکردند.
اما رومیها با الهام از جشنواره Lenaia یونانیهای باستان، جشنوارهای داشتند که گاه تا یک ماه طول میکشید، نام این جشنواره آنها Brumalia بود که از کلمه لاتین bruma به معنی کوتاهترین روز میآمد.
پاکستانیهای بومی قدیمی موسوم به «کالاش»ها، در این روز غسل میکردند و مردانشان تا زمانی که خون یک بز قربانیشده در هنگام عصر روی صورتشان پاشیده نمیشد، اجازه نشستن نداشتند.
به سمت شرق میرویم تا ببینیم چینیها و سایر آسیاییهای شرقی در 21 دسامبر، چه میکنند، آنها در این روز جشنوارهای دارند به نام جشنواره دونگژی Dongzhi. فلسفه این جشنواره به مفهوم فلسفی «یین و یانگ» برمیگردد که معتقد است در عالم هستی همواره باید تعادلی بین همه چیز حکمفرما باشد.
به طور سنتی در جشن دونگژی، خانوادهها گرد هم میآیند و غذایی سنتی به نام تانگویان میخورند که گلولههایی از برنج ژلاتینی است.
به آفریقا میرویم، در مالی مردم عقیده داشتهاند که در چنین روزی خدا آسمانها -آما- انسانها را با یک کشتی به روز این کره خاکی آورده است.
یهودیها هم آیینی به نام حَنوکا یا حنوکه یا عید اخلاص یا جشن روشنایی در این ایام دارند. این جشن که در ماه دسامبر جشن گرفته میشود، خاطره پیروزیهای کهن را در یاد مردم یهود زنده میکند. عید حنوکا یادآور یکی از داستانهای یهودی است که بر پایه آن، تنها چراغ باقیمانده در نیایشگاه مکابیون در زمان جنگ با یونانیان، در حالی که تنها برای یک روز روغن داشته، به مدت هشت روز، روشن میماند.
اینکاها، جشنوارهای به نام جشنواره خورشید یا Inti Raymi دارند که جشنوارهای مذهبی در ستایش خدای خورشید یا Inti است. در ماچو پیچو، هنوز ستونهای بزرگ سنگی به نام Intihuatana وجود دارد. مردم باستانی اینکا عقیده داشتند که با بستن خورشید به این سنگها مانع فرارش میشوند.
بردگان دوران باستان در طولانیترین شب سال، آیینی به نام Karachun داشتند، که به عقیدهشان زمانی برگزار میشد که خدای سیاه و روحهای شیطنی بیشترین قدرت را داشتند، این آیین شبیه هالووین است و در آن رقصهای خیابانی برگزار میشد.
مردم اسکاندیناوی در روز 13 دسامبر که طبق تقدیم قدیمی آنها مقارن با روز انقلاب زمستانی بود، مراسم زیبایی داشتند، در این روز که روز لوسی مقدس نامیده میشود، دختران پیراهنی سفید و کمربندی سرخ میپوشند و شمعی در دست میگیرند، آنها در این روز میکوشند که خورشید را بازآورند. آنها به خانه سالخوردگان و بیمارستانها میروند و آواز میخوانند.
بومیهای شمال آمریکا هم جشنوارهای به نام Soyal داشتند که هدف از آن بازگرداندن خورشید بود.
مردم سومر و بابل باستان آیینی به نام Zagmuk داشتند که در طی 10 روز برگزار میشد، در این ایام به عقیده آنها خدای خورشید -مردوخ- در نبردی با تاریکی پیروز میشد.
در لتونی، جشنواره زمستانی Ziemassvētki که در 21 دسامبر برگزار میشود، یکی از دو روز تعطیل مهم ساکنان این کشور است. این روز مقارن است با روز تولد خدای برتر مردم این کشور Dievs. در این روز، شمعهایی برافروخته میشود، قسمتی از میزها برای ارواح خالی نگاه داشته میشود و غذاهای خاصی خورده میشود.
دیالوگی از فیلم شوالیه تاریکی
مرسی از مقاله خوبتون
زیبا بود . مرسی
ممنون بابت این اطلاعات خوب.