وبگرد مبتلا – قسمت ششم- از یک نوستالژی موسیقیایی تا عکسهای قرن نوزدهمی از ستارگان هالیوودی معاصر!
وبگرد مبتلا نام بخشی است که به تازگی در «یک پزشک» شروع کردهام و هدف از آن جمعآوری و گرد هم آوردن مطالب جذابی است که هر یک به تنهایی برای یک پست واحد کافی نیستند، اما قرارگیری آنها در کنار هم میتواند مجموعهای در خور توجه ایجاد کند.
با هم قسمت ششم این بخش تازه «یک پزشک» را میخوانم. امیدوارم که با بازخوردهای خود به من در بهتر کردن این بخش کمک کنید.
قسمتهای مختلف «وبگرد مبتلا» را میتوانید در اینجا ببینید.
نوستالژی موسیقی
«وبگرد مبتلا»ی این قسمت را با یک سایت به باور من عالی، شروع میکنیم، سایتی با عنوان ماشین نوستالژی.
در این چندساله خیلی وقتها در حسرت شنیدن با ترانه و ریتم و موسیقیها دههها 70، 80 و 90 هستم. اما دیگر آن دوران سپری شده است و با زیر و رو کردن ترانههای برتر جدول فروش موسیقی، خیلی کم پیش میآید که ترانه مطابق سلیقهام پیدا کنم.
اما ماشین نوستالژی شما را میتواند به راحتی به سالهای خوب گذشته پرتاب کند، سالهایی که البته گوش کردن به موسیقی به سادگی الان نبود.
در این سایت شما میتوانید سال دلخواه را انتخاب کنید تا تعداد زیادی ترانه محبوب آن سال به شما معرفی شود.
البته ترانه با فرمت صوتی به صورت مستقیم در این سایت آپلود نشدهاند و همه ترانهها را باید از یوتیوب گوش کنید، اما علیرغم این، تلاش سازنده این است در مرتب کردن ترانهها بر حسب سال اجرا، شایسته تقدیر است.
با گوش کردن به این ترانهها یاد نوارهای کاست، رادیوضبط قدیمی و ترانههایی میافتم که از رادیو ضبط کرده بودم و چه بسیار ترانههایی بودند که با کیفیت پایین و با پارازیت ایستگاه رادیویی همجوار، ضبط شده بودند!
سایت ماشین نوستالژی را جدی بگیرید و ترانههایش را بعد از دانلود وارد موزیک پلیر خود کنید!
گوش کردن به این ترانهها، آدم را به سالهایی میبرد که دنیا پهناورتر، سخاوتمندتر و مهربانتر از حالا مینمود و امید به تغییر و نه واقعیت تلخ سرکش، بیشتر رخ مینمود!
چاپ سهبعدی در خدمت هنر
به باور من در شرایط ایدهآل، همه تصورات و انتزاعات هنرمندان خلاق باید به کمک فناوری، عینی میشدند.
اما از بُعد تکنیکی، خیلی وقتها فیزیکی کردن این تصورات و تخیلات کار سادهای نیست و باید ساعتها، روزها و ماهها، هنرمند روی مواد خامی از جنسهای مختلف با کمک ابزارهای دقیق، کار کند تا اشکال و احجام مورد نیاز خود را بیافریند.
اما چاپ سهبعدی، میتواند این سختیها را آسان کند.
یکی از هنرمندانی که از فناوری چاپ سهبعدی برای خلق آثارش استفاده میکند، «جاشوآ هارکر» است. او در ضمن قسمتی از عواید کارهای هنری خود را صرف کمک خیرخواهانه به بیماران مبتلا به ALS میکند.(+)
فیلم Furious 7 و بازسازی دیجیتال چهره پل واکر در آن
سایت hollywood reporter مقاله جالبی دارد در مورد فیلم Furious 7.
راستاش این فیلم از دسته فیلمهایی نیست که در شرایط عادی، وقت برای دیدن آن کنار بگذارم، اما درگذشت پل واکر، در میانه ساخت این فیلم، باعث شده که حتی کسانی که میانهای با این دست فیلمهای حادثهای هم ندارند، توجهشان به فیلم جلب شود.
مطابق آنچه که درز پیدا کرده است، شرکت دیجیتال WETA پیتر جکسون بود که کار دشوار بازسازی چهره پل واکر را به بعهده گرفته است.
آنها در سکانسهای باقیمانده، از دو برادر پل واکر برای ایفای نقش او استفاده کردند و بعد با تکنیکهای دجیتال، چهره پل واکر را با دقت روی سر دو برادر او، نشاندند.
حاصل این کار ظاهرا خیلی خوب از درآمده است.
البته این برای اولین بار نیست که از تکنیکهای CGI برای بازسازی چهره یک هنرپیشه استفاده میشود، پیش از این در فیلم گلادیاتر، چهره «اولیور رید» بازسازی شده بود، در سریال تلویزیونی سوپرانوز هم، چهره نانسی مارچند فقید، ساخته شده بود.
حتی در بعضی از تبلیغهای تلویزیونی هم چهره درگذشتههایی مانند استیو مککویین و بروس لی ساخته شده بود.
دیدن موفقیت این تکنیک، آدم را به این فکر میاندازد که شاید روز برسد که بتوانیم ستارههای فعلی و درگذشته سینما را در فیلمهایی در کنار هم ببینیم. تصور کنید که در فیلمی مثلا ویوین لی و مارلون براندو و همفری بوگارت و کوین اسپیسی را در کنار هم به بازی وادار کنیم!
حالا که صحبت از بازسازی چهره شد، توصیه میکنم یک تبلیغ تلویزیونی خیلی زیبا را ببینید، در این ویدئو برای تبلیغ یک شرکت سازنده شکلات، چهره ادری هپبورن بازسازی شده است و موسیقی متن این آگهی هم ترانه زیبایی Moon river است که لابد اجرای زیبای این ترانه توسط ادری را در فیلم صبحانه در تیفانی به یاد دارید.
آیا یک مرد روسی، تبدیل به نخستین انسانی میشود که سرش به یک بدن دیگر پیوند زده میشود؟!
مدتی است که پزشکی ایتالیایی به نام سرجیو کاناورو، غوغایی به پا کرده است و صحبت از این میکند، پیوند زدن سر انسان به تنه، آنچنان که تصور میرود، دور از دسترسی و علمی تخیلی نیست.
در تازهترین دور این شایعات، عنوان شده است که یک مرد روسی مبتلا به بیماری تحلیل عضلانی وردینگ هافمن، به زودی سر خود را روی تنه یک انسان خواهد دید. (+)
این ادعا هم از نظر اخلاقی و هم از نظر ممکن بودن انجام آن برای خود مخالفانی دارد.
خیلیها این کار را مثل پیوند کبد و کلیه و قلب، نمیدانند و به آن ایراد وارد کردهاند.
گرچه پزشکی دانشی است که به سرعت پیشرفت میکند و برای مثال پیوند چهره که زمانی به کلی تخیلی بود، چند سال است، صورت میگیرد، اما پیوند سر به صورت کامل برای خودش دشواریهایی زیادی دارد. مثلا چطور میشود یک سر را از منبع خونرسان خود جدا کرد و به سرعت به عروق جدید کالبد دیگری پیوند زد، طوری که در این فاصله سلولهای مغزی به خاطر کمبود خونرسانی نمیرند؟ شاید به تکنیک سرد نگه داشتن بشود تا حدی میزان متابولیسم سر را پایین آورد و زمان بیشتری خرید، اما آیا این زمان به راستی برای پیوند کافی خواهد بود؟
مهمتر از آن چطور میشود بین دو قسمت نخاع ارتباط عصبی برقرار کرد؟ پزشک ایتالیایی امیدوار است که مادهای به نام پلی اتیلین گلیکول معجزه کند و رشتههیا عصبی نخاع سر پیوندی و بدن را به هم برساند. اما راستاش را بخواهید این ادعای خود با منطق سازگار نیست!
کاناورو شاید پزشک لافزن باشد، اما به یاد داشته باشید که خیلی وقتها پیشرفتها و اختراعهای بزرگ با تخیل و ادعاهای آدمهای جسور آغاز شدهاند و در آینده به صورت عملگرایانه با پیشرفت فناوری، ممکن شدهاند!
گمانهزنی در مورد داستان فیلم پرومتئوس 2
خیلی جالب است که رمانها و کامیک بوکها و فیلمها در فرنگ، برای خود علاقهمندانی پرشور دارند.
مثلا در شرایطی که مدت زیادی با اکران قسمت دوم فیلم پرومتئوس فاصله داریم، در سایتی که علاقهمندان برای این فیلم ساختهاند، حدسهایی در مورد سیر داستانی این فیلم زده شده است.
در ایران خیلی وقتها ما محلی حتی در فضای مجازی، برای صحبت در مورد یک فیلم و اثر موجود هم نداریم، اما کاربران خارجی، ابایی از از طرح کردن این مسائل ندارند.
به عبارتی اکثر مردمان ما آنقدر دغدغه معیشت دارند و آنقدر چرخ زندگی، عبوس و جدیشان کرده است که در شبانهروز، دقایقی برای تخیل و تأمل ندارند و شوربختانه کار به جایی میرسد که اصولا تخیل و رؤیا دیدن، به عنوان کاری که سود مستقیم مالی ندارد، به شدت سرزنش و سرکوب میشود.
پیشنهاد میکنم این نوشتهام را در مورد فیلم پرومتئوس دوباره بخوانید:
ویژگی انقلابی ساعت اپل: امکان جلو کشیدن چنددقیقهای ساعت برای فریب دادن خود و سر وقت رسیدن به کارها!
این خبر که اصولا چیز مهمی هم نیست و در سایت 9to5mac کار شده، البته بهانهای است برای بیان یک تکنیک که خودم از دوران کودکی استفاده میکنم! (+)
حقیقت این است که شخصا برای دقایق خیلی ارزش قائل هستم و برای من مثلا ساعت 7 و 30 دقیقه، با ساعت 7 و 35 دقیقه، تفاوت خیلی زیادی دارد.
اما از همان کودکی متوجه شده بودم که علیرغم تمایل همیشگیام برای وقتشناس بودن، همیشه در برآورد زمان لازم برای آماده شدن و رسیدن به محل مورد نظرم، خوشبین هستم، تا حدی که همیشه 5 دقیقه دیرم میشود.
چاره کار؟
جلو کشیدن تعمدی ساعت بین 5 تا 7 دقیقه!
و جالب بود که با اینکه میدانم ساعتم درست نیست، همین کار باعث شده است که دیگر آن تأخیرها 5 دقیقهای را نداشته باشم!
میدانم که عادت عجیبی است، اما مطمئنم که بعضی از شماها هم از این تکنیک استفاده میکنید، راستاش خواندن این پست سایت 9to5mac مطمئنم کرد که این شیوه، اصلا شیوهای انحصاریای نبوده است!
در این پست عنوان شده است که در ساعت اپل، میشود به صورت دستی ساعت نمایشداده شده را جلو کشید. البته علیرغم این کار، مکانیسم هوشمند ساعت، ساعت واقعی را میداند و نوتیفیکیشنها و الرتها مطابق ساعت واقعی -و نه دستکاری شده- نمایش داده میشوند!
عکسهای خوب «پیت سوزا» -عکاس کاخ سفید- از باراک اوباما
پیت سوزا عکاس رسمی کاخ سفید است.
او تا به حال عکسهای جالب و متفاوتی از اوباما ثبت کرده است.
مثلا این عکس!
ششما میتوانید اکانت اینستاگرام او را دنبال کنید.
اما به تازگی، او عکسهای جالبی از اوباما ثبت کرده است. عکسهای او هنگام ترک حامائیکا توسط اوباما گرفته شده است.
فیلمهای فضایی سال 2015
سایت space فهرست جالبی دارد از فیلمهای هالیوودی که در سال 2015 به نمایش درخواهند آمد و موضوعشان در فضا و فضانوردی است.
در میان فیلمها، فیلم Martian به کارگردانی ریدلی اسکات و بازی مت دیمون جلب نظر میکند که داستاناش در مورد یک فضانورد است که بعد از اینکه دوستانش متعاقب یک طوفان در سطح سیاره مریخ او را رها میکنند، در سطح سیاره تنها میماند.
ضمن اینکه ما سخت منتظر قسمت هفتم فیلم جنگ ستارگان هستیم، انتظار میرود که در نیمه ماه دسامبر این فیلم اکران شود.
پوسترهایی که به اختصار نشان میدهند شبکههای اجتماعی چه بر سر روابط انسانی ما آوردهاند
شبکههای اجتماعی، به سرعت در حال تغییر دادن نوع روابط ما با هم هستند.
فیسبوک، توییتر، وایبر، واتس اپ، لاین ، تلگرام و … ماها را تبدیل به آدمهای شتابزدهتر و سطحیتری کردهاند.
آنها نوع روابط و تعامل ما را با هم تغییر دادهاند و حالا ما به جای اینکه چهره به چهره با هم صحبت کنیم و نظر بدهیم، مشغول کپیپیستهای بیهدف میشویم.
هنرمندانی به نام آجیت جانسون در قالب پوسترهایی به صورت مینیمال و جالبی این تغییر را نشان داده است. (+)
این هنرمند البته شخصا کسی نیست که از فناوری، هراس داشته باشد و صرفا خواسته است که در قالب آثاری، تأثیرات سوء فناوری را برجسته کند.
در ایران ما هم اگر دقیق شویم و تمرکز کنیم، در قسمت روابط فردی و تعاملات، شبکههای اجتماعی دو نوع تأثیر مثبت و منفی داشتهاند:
1- از یک سو، شهروندان ایرانی را سطحینگرتر از پیش کردهاند و تواناییهای نوشتاری و نقد آنها را محدودتر کردهاند و حتی در مواردی که چنان که افتد و دانی، شبکههای اجتماعی در دست برخی، تبدیل به ابزارهایی برای ایجاد روابط غیراخلاقی شدهاند.
2- اما از سوی دیگر همین شبکههای اجتماعی توانستهاند ما را با افکار و شخصیت واقعی بسیاری از دوستان و همکاران ما آشنا کنند. چه بسیار همکاران و دوستانی که قضاوت ما از آنها نادرست و محدود بود، اما وقتی نوشتهها و لینکهاشان را دیدیم، متوجه ژرفای تفکر و نوع علاقهمندیهایشان شدیم.
این عکاس به جای اینکه با یک دوربین پیشرفته DSLR از ستارههای هالیوود عکس بگیرد، از دوربین قدیمی استفاده کرده است
عکاس هنرمندی ب نام «ویکتوریا ویل»، ترجیح داده است که با استفاده از شیوهای قدیمی عکاسی به نام tintype که در نیمه دوم قرن نوزدهم مرسوم بود، از ستارههای هالیوود و مشاهیر عکسبرداری کند.
در شیوه اصلی سوژه عکس باید بین 6 تا 15 دقیقه جلوی دوربین ثابت میایستاد و چون کمتر آدم مشهوری پیدا میشد که چنین وقتی را به «ویکتوریا ویل» بدهد، او با اصلاح شیوه و استفاده از نور زیاد، زمان را به کسری از ثانیه تقلیل داد.
کوین بیکن:
لسلی بلیب از فیلم مرد آهنی:
جیسون سگل (سریال How I Met Your Mother
لیزا کودرو – سریال فرندز:
ونسان کسل:
جیمز فرانکو:
اسپایک لی:
هوگو ویوینگ:
خیلی عالی بود مرسییی منتظر قسمت های بعدی هستم دکتر جان.
پوسترهای شبکه های اجتماعی خیلی خوب بود. هر چند معنی بعضیهاش رو نفهمیدم.
دلیل این که دوست مون نتونست معنی بعضی از پوسترها رو بفهمه ،دقیقا همون نکته ای هست که طراح این پوسترها منظوراش بوده.سطحی نگر شدن و سریع بین و یا به اصطلاح فست فودی شدن بلایی ست که بعضی از این شبکه ها به سر ما میارند.
سپاس جناب دکتر مجیدی!
بازسازی چهره بازیگرا خیلی جالبه، اما صدای اونا رو هم میشه شبیه سازی کرد؟ هرچند در کل هیچوقت نمیتونن جای خود بازیگرها رو بگیرن،بازیگرایی مثل رابین ویلیامز،جیم کری، تام هنکس و… البته داستان جالب دیگه ای که میتونه در آینده پیش بیاد، شبیه سازی سه بعدی تصویری اشیاء و آدما توی واقعیته که با پیشرفت روزافزون علم چندان بعید به نظر نمیرسه!
در رابطه با جدا کردن سر انسان هم میتونم بگم یه جورایی هم وحشتناکه هم جالب، یاد یکی از اپیوزدهای سریال فرینج (که در آینده اتفاق می افتاد) افتادم که سر همکار دختر اولیویا و پیتر رو قطع کرده بودن و واسه بیرون کشیدن اطلاعات بصورت مصنوعی زنده نگه داشته بودنش! در کل سریالش ایده های زیادی داشت.
درضمن پست خوبتون رو هم درباره پرومتئوس خوندم، وقتی برای اولین بار فیلمش رو دیدم به نظرم یه شاهکار بود، چه از نظر جلوه های ویژه چه از نظر داستان، افسانه زئوس و پرومئوس هم که نوشته بودین خیلی جالب بود، باید حتما داستانهای کاملش رو بخونم، میدونید آقای مجیدی، یکی از آشناهای بنده که استاد دانشگاه هست اطلاعات جالبی به من درباره گل لوتوس داد، اینکه در گذشته برای خودش نماد آفرینش انسان از ناپاکی هاست (اشاره ای هم کرد به اینکه زور خونه های قدیم و حاضر محل عبادت بودن که مربوط به همون لوتوس میشه و اینکه توی کتاب کد داوینچی هم اشاره هایی بهش شده)، هرچند من الان توی چند کلمه گفتم اما کل داستان ها و تاریخچه ای که مربوط به لوتوس هست فراتر و جالب تر از این چند کلمه هست.
بخش اول صحبت هاتون منو یاد کتاب ابداع مورل انداخت. کتاب جالبیه اگر نخوندینش حتما بخونیدش.
کتاب جالبی به نظر میاد، حتما میخونم
کم کم این وبگرد مبتلا داره تبدیل میشه به بخشهای پر طرفدار
با تشکر از علیرضا مجیدی عزیز
سلام . وبلاگ خوبی دارین به سایت ما هم سر بزنین خوشحال میشیم
عالی بود. چگالی مطالب تازه و مفیدش خیلی خوب بود.
(y)
( تشکر به سبک مینیمال فیس بوکی )
دی :
یکی از خوندنی ترین نوشته هاتون بود. ممنون