آیا بازی پوکمون را به طبیعت، خانههای والدین و کتابخانهها باید برد؟!
حجم اخبار جانبی در مورد بازی پوکمون واقعا زیاد است، طوری که بازتاب همه آنها را دشوار میکند. اما امروز صبح که داشتم مقالهای در ew را میخواندم، به این فکر افتادم که شاید بشود از بازی پوکمون یا کلونهای آن برای مقاصد دیگر هم استفاده کرد. واقعیت مجازی، فناوری محبوبی و نوظهوری است که ما فعلا همه قابلیتهای آنها را نشناختهایم.
مقاله ew به این نکته اشاره داشت که بازی پوکمون با کشاندن گروهی مردم به پارکهای ملی، میزان بازدید آنها را زیاد کرده است.
به این ترتیب شاید فناوری واقعیت مجازی، برای مردم فناوریزده که روز به روز بیشتر در جزیرههای تنهایی خود خلوت میگزینند، اندک درمانی باشد، به طور که باعث شود لحظهای از تنهایی به درآیند و به آغوش طبیعت بروند.
و البته ما به پوکمونهای زیادی نیاز داریم تا مشکلاتمان را حل کنیم، پوکمونها در خانه پدر و مادرها برای متمایل کردن فرزندان به دیدار با والیدن، پوکمونهایی در اماکن ورزشی، پوکمونهایی در کتابخانهها و کتابفروشیها …
آیا به نظرتان میشود با حلیه ظریف واقعیت مجازی و بازیوارسازی gamification، مردم را وادار به کارهایی پسندیدهای کرد که فعلا از آن پرهیز میکنند؟
بنظرم این راه درمانی به هیچ وجه قابل قبول نیست و در بهترین حالت نقش یک مخدر قوی رو خواهد داشت.
دنیایی که در اون زندگی میکنیم روز به روز بیشتر به دنیای فیلم Her شبیه میشه. دنیای قشنگی که پر از آدم های تنها و افسرده ست.
از آینده ی دنیامون خیلی میترسم…
این بازی پوکمن گو رو من برای مدتی بازی کردم ولی اصلا بازی جالبی نبود. نمیدونم این بازی چی داره که اینقدر ملت براش سر و دست میشکنن.
البته این بازی نقض حریم خصوصی هم هست. دوربین روشن، جی پی اس روشن هست و خیلی راحت میشه از گوشی دیتا استخراج کرد.
البته دکتر جان ایده بسیاری خوبی است .
مگر نه این است که بسیاری از همین حضور تصادفی یا اتفاقی و کوتاه در یک مکان غیر معمول زندگی شان برای همیشه عوض شده و سرنوشت دیگری پیدا کرده اند و بسیاری حتی به مدارج بالای اجتماعی و شغلی دست پیدا کرده اند .
نمونه اش بازیگر سینما و تلویزیون : مجید مظفری که یکبار یادمه در تلویزیون می گفت که در ابتدای جوانی در شرکتی که کار می کرده است قرار شده است که او و چند نفر از همکارانش برای آموزش یک دستگاه جدید به آلمان بروند روز قبل از سفر برای خداحافظی پیش یکی از دوستانش می رود که سر تمرین یک تئاتر بوده است بعداز دیدن تمرین تئاتر دوستش چنان شیفته آن نمایش می شود که سفرش را کنسل می کند و برای همیشه وارد دنیای هنر و نمایش می شود.