ادیسهی انگلستان
شهریار نوبهار: ده سال از روزی که خانه را به قصد نبرد در تروآ ترک کرده بود میگذشت. نتیجهی جنگ خوشایندش بود. او و دیگر یارانش فاتح بودند؛ اما مشکلی بزرگ در پیش بود. وی دیگر نمیتوانست به خانه برگردد. ادیسیوس فرمانروای بزرگ ایساکا، راه آنجا را گم کرده بود. خدایان یونانی به خاطر غرورش با او دشمن بودند. هیچ کمکی از سوی ایشان به ادیسیوس نمیشد. در واقع برای بعضی از آنها این فرصتی برای انتقامجویی هم بود. لذت بردن از سرگشتگی و گمشدگی ادیسیوس مغرور، بهترین تفریح خدایان بود. برای رقبایش در ایساکا هم این بهترین فرصت برای تصاحب جایگاهش به شمار میرفت. خانوادهاش تنها و اسیر بودند و خودش گمشده در عذابی بیپایان. مردی که همیشه با غرور و قدرتش شناخته میشد حالا خودش را به دست سرنوشت سپرده بود. ادیسیوس تبدیل به یک نماد شده بود. نمادی از سفرهای بیپایان و گمشدگی. شکست و درماندگی.
هومر شاعر بزرگ یونانی کتاب ادیسه را در شرح ماجراهای او نوشت. واژهی ادیسه در زبانهای مختلف معنای واحدی دارد: سرگردانی و آوارگی. ادیسیوس و هومر اطلاعی از آینده نداشتند. از به وجود آمدن کشوری مثل انگلستان و فوتبال هم خبری نداشتند؛ اما مفهومی که از خود به یادگار گذاشتند بهترین ابزار برای توصیف وضعیت فوتبال ملی انگلیسیهاست. ادیسه تنها نام یک کتاب در یونان باستان نیست. واقعیت تلخی است که طرفداران تیمملی انگلستان در نیمقرن اخیر به خوبی آن را درک کردهاند. ادیسیوس در جنگ تروآ فاتح بود و انگلستان در جامجهانی ۱۹۶۶؛ اما پس از آن سرنوشت هر دو یکسان بود: سرگردانی!
ادیسه ۲۰۰۱ برای بسیاری نام یکی از فیلمهای کلاسیک از استنلی کوبریک است. اثری درخشان با مضمونی فکری و فلسفی که تاریخ و آیندهی انسانها را به چالش میکشد؛ اما در فوتبال و برای انگلیسیها این عدد معنای دیگری دارد. به مسابقهای که با نتیجهی ۵-1 آلمان را در خاک این کشور شکست دادند. آلمان و انگلیس همیشه در فوتبال خود را با هم مقایسه میکنند. برای ژرمنها این نتیجه به معنای نابودی بود. کارل هاینس رومنیگه آن را با شکست در نبرد واترلو مقایسه و اعتراف کرد بدترین نمایشی بوده که از تیمملی آلمان تماشا کرده؛ اما از آن طرف برای انگلیسیها این یک نقطهی چرخش محسوب میشد. نسل جوان و جدیدی معرفی شده بود. اشلی کول، فردیناند، بکهام، جرارد، سول کمپل، اسکولز، مایکل اوون، هارگریوز و گری نویل همه در بهترین فرم خود بودند. تیمی که بعدها فرانک لمپارد، جان تری و جو کول هم به آن اضافه شدند تا گروه معروف به “نسل طلایی” شکل بگیرد؛ اما درست مانند ادیسیوس در اینجا هم خدایان فوتبال بر ضد انگلستان بودند. چیزهایی مثل شکست در ضربات پنالتی یا اشتباهات فردی و اخراجهای عجیبی که نتیجه بازی را تغییر میداد. جامهای جهانی و یوروها برای انگلیسیها با چنان چیزهایی تمام میشد. یک دهه پس از آن پیروزی بزرگ در آلمان، دستاوردهای دو کشور کاملا متفاوت بود. ژرمنها پس از آن شکست و همچنین ناکامی در یورو ۲۰۰۴، بهکلی ساختار فوتبال کشورشان را تغییر دادند. نتیجه حضور در دو نیمهنهایی جامجهانی و نایبقهرمانی در یورو ۲۰۰۸ بود. در حالی که انگلستان هیچگاه در هیچ تورنمنتی به جمع چهار تیم هم نرسید. برای آن تیمی که شب خاطرهانگیز آلمانی را خلق کرده، این شکستی کامل بود؛ و این روند هم نمادی از همه اتفاقاتی که برای فوتبال انگلستان در دهههای اخیر رخ داده است.
ادیسیوس به معنای هوشمندی و ذکاوت است. صفاتی که نمیشود از آنها برای توصیف عملکرد اتحادیه فوتبال انگلستان استفاده کرد. فوتبال ملی این کشور به طور مداوم در حال افت و شکست است. میزان تعهد بازیکنان به پیراهن تیمملی زیر سؤال رفته و توقعات مردم این کشور هم بسیار بالاست. آنها مخترع فوتبال هستند و نمیتوانند بپذیرند که در زادگاه این ورزش، فوتبال به درستی درک نمیشود. پس از قهرمانی در جامجهانی ۱۹۶۶ فوتبال ملی انگلستان روندی منفی در پیش گرفت. انتخابهای بیهدف و اشتباه باعث به دست آوردن نتایج نامطلوب و شکستهای متعدد شد. چیزی که در نیمقرن اخیر همینطور ادامه داشته است. عدم طراحی درست ساختار فوتبال ملی و برنامهریزی، نسل معروف طلایی سهشیرها را بر باد داد. درست همانطور که تیمهای معروف ۱۹۹۰ و ۱۹۹۶ به جایی نرسیدند. همانطور که تیم قهرمان ۱۹۶۶ حتی نتوانست به جامهای جهانی ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸ راه پیدا کند. ادیسیوس به هوش خود مغرور شده بود و همین کار دستش داد؛ اما تفاوت در اینجاست که انگلستان درسی از این داستان نمیگیرد. آنها همان مسیر قبلی را ادامه میدهند و انتظار نتیجه متفاوتی دارند. نامهای بزرگی بدون برنامه و هدف خاصی به عنوان سرمربی مشغول به کار شده و پس از مدتی هم کنار گذاشته میشوند. سربابی رابسون، تری ونبلز، گلن هادل، کوین کیگان، اریکسون، فابیو کاپلو، استیو مک لارن، روی هاجسون و … . این لیست میتواند تا بینهایت ادامه پیدا کند اما نتیجهی همانی است که بود: شکست!
ادیسیوس سرانجام پس از ماجراهایی فراوان، به خانه بازگشت. رقبایش را شکست داد و خانوادهاش را دوباره متحد و منسجم کرد. قهرمان افسانهای تروآ دوباره بازگشته و اعتماد خدایان را جلب کرده بود. نبرد تروآ ده سال طول کشیده بود. ده سال دیگر هم برای بازگشت به خانه در تقلا بود. در تمام این مدت همسر و فرزندش وفادارانه منتظر بازگشت او بودند. برای کسی که همیشه در تقلا و سفر بوده، رسیدن به چنین آرامشی یک آرزوست. او به آرزویش رسید. هومر هم در کتاب ادیسه وی را جاودانه کرد؛ اما برای فوتبال انگلستان این ماجرای کاملا متفاوتی است. میتوانیم برداشتی نمادین داشته باشیم. خانوادهی ادیسیوس را مانند مردمی بدانیم که دیوانهوار فوتبال را دوست دارند. از کودکی رؤیایش را دارند و هیچوقت از حمایت سهشیرها نومید نشدهاند. ایساکا را مانند سرزمینی بدانیم که امکانات و منابعش را بیمنت برای فوتبال هزینه میکند؛ اما یک چیز را نمیشود تغییر داد و آن هم خود ادیسیوس است. پس از قهرمانی در ۱۹۶۶ انگلیسیها دیگر به موفقیتی بزرگ نزدیک نشدند. تیمهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۶ نشانههایی امیدوارکننده نشان دادند اما آنها هم در لحظات حساس شکست خوردند. ولی هیچوقت برای تغییر دیر نیست. همانطور که آلمان از شکستهایش به موفقیتهای فعلی رسید، انگلستان هم میتواند چنین کاری را انجام دهد. سهشیرها هنوز هم پتانسیل بالایی برای موفقیت دارند. نسل جوان و مستعدی در جامجهانی ۲۰۱۴ برای آنها به زمین رفتند و تجربهی بالایی از این مسابقات به دست آوردند. لیگ برتر جزیره هنوز هم قدرتمندترین و بهترین لیگ دنیاست؛ و باشگاههای بزرگ انگلیسی امکانات کافی برای حمایت از استعدادهای نوظهور را دارند. رئیس جدید اتحادیه فوتبال انگلستان مدعی است که این تیم میتواند در سال ۲۰۲۲ قهرمانی جهان را به دست آورد. شاید برای گروهی که در این جامجهانی عملکردی اسفبار داشته، این حرف مضحک به نظر برسد؛ اما در فوتبال ۸ سال زمان زیادی است. اگر تعهد و برنامهای عملی موجود باشد، چنین نتیجهای دور از دسترس نخواهد بود.
. Football’s coming home. It’s coming home, it’s coming. زمانی که انگلستان در ومبلی پیروز است، این شعار در تمام ورزشگاه طنینانداز میشود. آنها یک بار در خانهشان جامجهانی را فتح کردهاند؛ و میخواهند که فوتبال و قهرمانی بار دیگر به آنجا بازگردد. طرفداران سهشیرها امیدوارند که ادیسهی آنها هم روزی به اتمام برسد؛ که خدایان فوتبال هم روی خوشی به آنها نشان دهند. پس از نزدیک به نیمقرن سرگردانی آنها هنوز هم امیدوارند…
برام سواله تیم ملی انگلیس که همیشه نتایج ضعیفی تو جام جهانی مخصوصا تو ادوار اخیر گرفته و حتی یکبار قهرمانیشو مدیون حرکت استادانه!!! داور هستش چرا انقدر سوژه روزنامه ها و مجلات هستش
اگر چیزی به اسم رانت خبرنگاری و خبرگزاری داشته باشیم احتمالا انگلیس ازش اتفاده زیادی می کنه.
اون قهرمانی انگلیس ربطی به اشتباه داور نداشت.اون دهه کلا تیمهای انگلیسی عالی بودن.انگلیس دو سال بعدش تو جام ملتهای اروپا هم خیلی خوب بود و جامجهانی بعدش هم اگر به اشتباه سر بابی چارلتون تعویض نمیشد، بازم آلمان رو برده بود.و البته زبان انگلیسی و مطبوعات این کشور جز برترینهای این دنیا هستن.طبیعی هست که حجم اخبار و مقالاتشون در این مورد زیادتر باشه و بیشتر دیده بشه.
فیلم فینال مسابقات سال 1966 را ببینید و مطلب اعتراف داور را بخوانید.
عالی بود…
متن فوق العاده بود
ایده متن خیلی جالب بود
سلام آقای دکتر.
عذرخواهی بابت کامنت غیرمرتبط. ایمیلی فرستاده بودم براتون. منتظر پاسختون بودم. میخواستم ببینم دریافت کردین یا نه.
نویسنده باهاتون موافق نیستم تو قسمت نثل طلایی 1966 ! همونطور که راجع به بقیه نثلها نوشتید باید راجع به نثل 1966 هم مینوشتید. اونم مثل بقیه تیمها بود. قهرمانی نبود که! شما به این میگید قهرمانی و به این تیم میگید نثل طلایی؟ به هیچ وجه اینطوری نبود. اون قهرمانی همش با زور بود از بازی اول تا اخر به زور اسلحه بود یه جورایی!
نثل؟!
نسل هست عزیزم نه نثل!!!!!!!!!