مهرورزی زیاد، باعث خسارت پلی در پاریس شد!
بین سالهای 1802 تا 1804 میلادی، در زمان حکمرانی ناپلئون در شهر پاریس، نخستین پل فلزی پاریس ساخته شد. این پل زیبا Pont des Arts نام گرفت. این پل 155 متر طول و 11 متر عرض دارد و 9 دهنه دارد.
در طی جنگ جهانی اول و دوم، بمبارانهای هوایی خسارتهای زیادی به پل زد، اما پل این آسیبها را تاب آورد.
هنرمندان زیادی برای نمایش آثار نقاشی یا عکاسی خود از پل استفاده میکنند.
اما عمده شهرت پل در سالهای اخیر، روی آوردن زوجهای پاریسی و نیز زوجهای جهانگرد زیادی به آن است.
آنها بعد از قدم زدن روی پل، برای نمایش عشق خود به هم، قفلهایی میخرند که اسمشان روی آنها حک شده است، سپس قفل را به نردهها اپل وصل میکنند و کلید قفل را داخل رود «سن» میاندازند.
اما جالب است بدانید که استقبال زیاد زوجهای عشق از این کار به تدریج باعث ایجاد مشکل جدی شده است، در طی سالها حدود نود تن قفل فلزی به پل متصل شده است که سلامت پل را مختل کرده است.
همین 2 روز پیش بود که قسمتی از نردهها به خاطر وزن زیاد قفل تخریب شد و پلیس مجبور شد که ورود به پل را برای چند ساعث ممنوع کند.
از مدتی پیش، چنین مشکلی پیشبینی میشد، طوری که در مارس سال میلادی جاری، دو زن آمریکایی مقیم پاریس، یک کارزار آنلاین برای ممنوع کردن متصل کردن قفلهای عشق، راه انداخته بودند.
چه میشود کرد! پاریسیها هستند و مشکلات خاص خودشان!
جالب است بدانید که در ژوئن سال 2014، یک دانشجوی پاریسی بیش از چهل هزار عکس از قفلهای نصب شده روی پل را به صورت آنلاین منتشر کرد. طوری که هر کس میتواند با کلیک کردن روی قسمتی از پل که تصور میکند به آن قفل را متصل کرده است، قفل خود را بیابد!
فعلا شهرداری پاریس در پی آن است که جایگزینهایی برای قفلهای عشاق پیدا کند.
ای کاش ما نیز چنین فرهنگ زیبایی برای عشق داشتیم..
گرچه فرهنگ عاشقانهی ما نیز به گونه ای دیگر بسیار زیباست اما لمس کردن چیزی که نماد عشق دو نفر باشد خیلی جذاب هست.
اگر اینقدر به این فضا و حس آدمایی که این قفلا رو زدن اهمیت نمیدادن، یه شبه میرفتن کل قفلا رو اره میکردن و تموم.
اینکه دارن بهش فکر میکنن، یعنی روحیه مردمشون براشون مهمه. به نظرم این حرکت ستودنیه.
با نظر تو کاملا موافقم…
البته قفل زدن به پل که مهرورزی به پل نیست به همدیگره شاید پله از حسودی اینجوری شده
بسیار فرهنگ زیباییست و جالب تر از همه کاری که دانشجوی پاریسی انجام داده.
چه میشود کرد! پاریسیها هستند و مشکلات خاص خودشان!
————————————————————————
با این اوضاع اقتصادی حاکم در کشورمون خدا خدا می کنم بمیرم تا با عشقم ی روز برم ی قفل بزنم
موافقم … واسهی آدمای بدبختی مثل ما اینچیزا یک سری عقده هست ….
در حقیقت منم پارسال یک خودکوشی میخواستم بکنم .. شاید جالب باشه که چرا زنده ام .. وقتی از بالای ساختمانی 7 طبقه داشتم خودمو مینداختم پایین ، ترسیدم که نکنه به جای مردن ، برای همیشه قطع نخاع بشم …