به مناسبت روز وبلاگستان فارسی: جسارت نوشتن

34

خیلی حیف بود که برای روز وبلاگستان فارسی، برای وبلاگستانی که دوست دارم و دور از گزافه‌گویی، بخشی از زندگی و شخصیت من را در این سال‌ها تشکیل می‌دهد، فقط به همان اسلایدکستی که دیروز گذاشتم، اکتفا کنم، پس در اینجا بخشی از ذهنیاتم را با شما به اشتراک می‌گذارم:

به سال‌های دور، به زمان دبستان که فکر می‌کنم، یاد زنگ‌های انشا می‌افتم، زنگ‌های انشا برای بچه‌مدرسه‌ای‌ها ساعت راحتی نبود، چون همیشه دغدغه داشتند که چطور نوشته آبرومندی تهیه کنند و در جلوی جمع بخوانند.

از کودکی به شیوه‌ای متناقض عادتی در من ایجاد شد: حرف زدن در جلوی جمع به مراتب برای من بسیار راحت‌تر از حرف زدن در نزد یک نفر بود! و متناقض‌تر اینکه هر چقدر جمعیت مخاطبم بیشتر باشد، راحتی و حتی سرخوشی من از حرف زدن بیشتر می‌شود. به درستی نمی‌دانم چرا این عادت در من ایجاد شده است. بنابراین من هیچ مشکلی با قرائت انشا در جلوی جمع نداشتم، بلکه این کار را دوست هم داشتم، اما مشکل من تهیه محتوای انشا بود.

محبت مادرانه باعث شده بود که همه انشاهای من را مادرم برایم بنویسد، می‌دانید که موضوعات انشای دوره کودکی ما جای کمی برای خلاقیت و نگاه شخصی داشتند، این مطلب هم باعث شده بود که اصلا به خودم اجازه ندهم، به نوشتن انشا، حتی فکر کنم.

اما با اینکه همه انشاهایم، در نهایت نوشته‌های خوبی از آب درمی‌آمدند و با شیوه قرائت من و شناختی که از من بود، کمتر کسی شک می‌کرد که انشاهایم را خودم ننوشته باشم، همیشه، چیزی من را آزار می‌داد: آنها نوشته‌های «من» نبودند، با ذهنیات و سلیقه شخصی من همخوان نبودند، زاویه دید من را نداشتند.

سال‌ها بعد در دوره‌ای که به شدت روزنامه‌خوان شده بودم، یک حس تا حدی مشابه داشتم، با خواندن تحلیل‌ها و تفسیرها، خیلی وقت‌ها با خودم فکر می‌کردم که نویسنده مطالب را خوب نپرورانده است، یا شیوه استدلالش جایی می‌لنگد، گاهی در خیال تصور می‌کردم که خودم آن مطلب را با شیوه خودم نوشته‌ام و تجسم می‌کردم که نوشته، به مطلب بهتری تبدیل شده است.

مدتی بعد وقتی وبلاگ‌خوان هم شده بودم، باز هم همین حس و حال را داشتم، با خودم فکر می‌کردم که نویسنده چه سوژه جالبی را با بی‌سلیقگی به یک مطلب عادی تبدیل کرده است و یا وقتی یک مطلب را در یک سایت فرنگی می‌خواندم، با خودم فکر می‌کردم که ای کاش می‌شد، این مطلب را بنویسم.

با گذشت آن همه سال و تجربه این دوره‌ها، سرانجام در وبلاگ حس کردم که مجالی برای ظهور بخشی از مهارت‌های نوشتاری و باورهایم را دارم، کار در ابتدا ساده نبود، آن همه سال  تمرین نکردن، باعث شده بود که شهامت و رک و راستی نوشتن در من سرکوب شود و در ابتدا این خودم باشم که نقش مهارکننده را برای خودم بازی کنم، اما چیزهای زیادی، از جمله لطف خواننده‌های وبلاگ باعث شد که این مانع هم رفته‌رفته کنار رود.

با وبلاگ، دست‌کم سبکی که من وبلاگ می‌نویسم، گرچه نمی‌شود همه دغدغه‌ها، اندیشه‌ها، سوژه‌ها و مسائل خرد و کلان را مطرح کرد، اما حس می‌کنم پس از سال‌ها، آن خارش مغزی و آن بیقراری درونی در من تسکین یافته باشد و به بخشی از آرامشی رسیده باشم که همیشه در پی آن بودم.

شاید عجیب باشد، اما من وبلاگ را دارویی شفابخش نه‌تنها برای خود، بلکه برای عده زیادی از جمعیت آنلاین می‌دانم. در حقیقت، وقتی به کاربردهایی که وبلاگ می‌تواند داشته باشد فکر می‌کنم، در عجب می‌مانم که چرا خیلی‌ها به شکل‌های مختلف وبلاگ‌نویسی روی نمی‌آورند.

چند وقت پیش گفتگویی با یکی از روزنامه‌ها انجام داده بودم، از من سؤال شده بود که آیا راهی برای ارتقای سطح کاربری و پرهیز از وب‌گردی‌های بی‌ثمر در محیط اینترنت سراغ دارم؟ یکی از پاسخ‌های من «وبلاگ‌نویسی» بود. بی‌وبلاگ یک کاربر اینترنت به مانند تماشاگری در یک ورزشگاه صد هزار نفری می‌ماند، ناشناس و غریب. اما با وبلاگ، همین کاربر شخصیت پیدا می‌کند، عادت پیدا می‌کند که شیوه منظم‌تری برای وب‌گردی پیدا کند، وادار می‌شود که نوشتن را تمرین کند، درست بنویسد، ترجمه کند، مهارت‌های پایه‌ای خود را ارتقا بدهد، تحمل انتقاد داشته باشد و شیوه مباحثه و گفتگوی محترمانه را با مخاطبان خود بیازماید.

وبلاگ نویسی

وبلاگ‌نویسی در شکل اعلای خود نه‌تنها می‌تواند بیهودگی‌های وب‌گردی را کاهش دهد و یک شخصیت آنلاین برای شما بسازد، بلکه می‌تواند حتی شخصیت حقیقی شما را دگرگون کند. وبلاگ‌نویسی را برخی کاری جنون‌آمیز می‌دانند، می‌دانم که در محیط کار و تحصیل اگر بگویید که وبلاگ‌نویسی بی‌چشمداشت را دوست دارید، در جامعه به شدت مادی‌گرای ما به تعبیر فرنگی‌ها، شما را «کریزی» تلقی می‌کنند. اما ما وبلاگ‌نویس‌ها تردیدی در داشتن این شور به دل راه نمی‌دهیم!

باید تصدیق کرد که اگر در نوشته‌های بسیاری از وبلاگ‌نویس‌های مطرح دقیق شوید و خوب در آنها تعمق کنید، آثاری از ایده‌آل‌گرایی را در پشت آنها می‌یابید. آخر به جز این ایده‌آل‌گرایی چه چیز می‌تواند باعث شود که کسی پیدا شود و نوشته بلندی در مورد یک کتاب بنویسد، یا بخشی از تجارب زندگی خود را به اشتراک بگذارد، یا با رندی در کوتاه‌نوشتی، نیشخندی حواله نابخردان تاریخ کند یا پرشورتر از مدیر عامل یک شرکت فناوری، با دشواری همایش معرفی محصول آن شرکت را به صورت زنده بازتاب دهد؟

این نویسندگان بی‌جیره و مواجب، شاید بیش از حد خودشان و وبلاگ‌هایشان را تحویل می‌گیرند، اما من ارزشی بی‌مانند برای این «دیوانگان، نخاله‌ها، سرکشان، دردسرسازان و وصله‌های ناجور» قائل هستم.

وقتی به دوره‌های وبلاگستان فارسی و به این همه وبلاگی که آمدند و رفتند نگاه می‌کنم، بی‌اختیار یاد آن آگهی بازرگانی اپل می‌افتم، همان آگهی‌ای که در ستایش کسانی بود که می‌خواستند دنیا را تغییر بدهند:

«آنان که همه چیز را جور دیگری می‌بینند.

آنهایی که علاقه‌ای به قواعد ندارند و هیچ احترامی برای وضع موجود قائل نیستند.

می‌توان از آنها نقل قول کرد، با آنها مخالفت کرد، از آنها ستایش یا بدگویی کرد.

اما تنها کاری که نمی توان با آنها کرد، نادیده گرفتن آنهاست، زیرا آنها همه چیز را تغییر می‌دهند، آنها نژاد انسان را به پیش می‌رانند.

برخی آنها را دیوانه می‌پندارند، اما آنها را نابغه می‌خوانیم. زیرا کسانی که آن قدر دیوانه باشند که در فکر عوض کردن دنیا باشند، همانهایی‌اند که از عهده این کار برمی‌آیند.»

بله! درست است، شاید تصور کنید که ما با وبلاگ‌هایمان چیز مهمی را تعییر نداده‌ایم، اما من تا حدی با شما مخالفم، چون در این سال‌های تأثیر وبلاگ را روی زندگی و شخصیت خودم درک کرده‌ام:

من بدون نوشته‌های کتابلاگ و خوابگرد که با آن شوق در مورد کتاب‌ها می‌نوشتند، بی‌شک آدم کتاب‌خوان امروزی نبودم، بدون نوشته‌های «عصر نوشتن» یا «میلاد» و بدون اغواگری وبلاگ‌های فناوری خارجی، من اصلا آدمی با این همه گجت و اپلیکیشن نبودم، کسی چه می‌داند شاید امیر عظمتی در وبلاگ «یک کلیک برای همیشه»، نوشته‌های ابتدایی من را در مورد فناوری، قابل نمی‌دانست، من آدمی نبودم که اینقدر مشتاقانه اخبار فناوری را دنبال کنم، من بدون دنبال کردن مباحثات و شیوه نگرش و تعامل وبلاگ‌نویس‌ها با هم، اصلا متوجه نمی‌شدم که در کشوری زندگی می‌کنم که این همه نگاه متفاوت به رویدادها و پدیده‌ها وجود دارد و اصلا یاد نمی‌گرفتم که در قبال اندیشه‌های متفاوت چطور باید رفتار کنم، به احتمال زیادی بخشی از منش که مرا وادار می‌کند، از سیاه و سفید دیدن و مطلق‌گرایی پرهیز کنم هم حاصل آموزه‌های یک وبلاگ‌نویس دیگر است. حتی بدون اشاره‌های وبلاگ‌نویس‌ها، تصور می‌کنم کسر قابل توجهی از فیلم‌هایی را که تا به حال دیده‌ام، کشف نمی‌کردم.

خب، تصدیق کنید! تغییر و تأثیر از این بالاتر؟! ما در وبلاگ‌هایمان در پی آن نیستیم که یک نظم نوین جهانی تعریف کنیم، اما علاقه‌مند به تغییر بسیاری از نگرش‌ها هستیم و چقدر زیباست که وقتی آدم نوشته‌های وبلاگ‌های دیگر را می‌خواند، ناگهان متوجه می‌شود «تنها رؤیاپرداز این عرصه خودش نیست»!

بعضی از ما وبلاگ‌نویس‌ها متأسفانه آدم‌های ناامید و بی‌پناهی هستیم، ما فکر می‌کنیم که کسی نوشته‌های ما را نمی‌خواند، ما ممکن است از هیت چند ده نفری در روز، خسته شویم و از وبلاگ‌نویسی منزجر شویم، چیزی که به اعتقاد من، اصلا شایسته نیست.

وبلاگ شما هر میزان ناشناس و کشف‌نشده باشد، باز هم می‌تواند دفتر خاطرات و اندیشه‌های شما باشد، بسیاری از اوقات هم ما ممکن است غافل باشیم که وبلاگ‌هایمان چه میزات تأثیرگذاری مخفی دارند. مثالی می‌زنم: همین چند روز پیش در یک وبلاگ که شاید این روزها ترافیکش در حد 60 – 70 نفر در روز باشد، مطلبی کوتاه و پرداخت‌نشده با چند لینک دیدم که برای من دنیایی ارزش داشت، باعث شد چند فیلم و ویدئو دانلود کنم، ویکی‌پدیا را بگردم و چند ده صفحه مطلب بخوانم. اگر آن وبلاگ، فقط همان تک‌نوشته بود، باید بگویم که همیشه در ذهن، قدردان نویسنده‌اش خواهم بود، آن وبلاگ‌نویس شاید هیچ وقت این را نفهمد، چون من حتی کامنتی هم برایش نگذاشتم!

از ناامیدی و بیهودگی به درآیید، بنویسید، خود را ابراز کنید، با چشم بینا و گوش شنوا، از تجارب زندگی خود بنویسید، دغدغه‌هایتان را با ما به اشتراک بگذارید، بگذارید که نوشته‌های شما ما را دربرگیرند.

من با شما هستم! شما دانشجوی خسته‌ای که در ناامیدی سر می‌کنید یا آن کارمند یا آموزگار فراموش‌شده‌ای که مدت‌هاست شخصیت واحدی را در جامعه برای خود سراغ ندارد، خطاب من با استاد دلشکسته‌ای که تصور می‌کند نوشته‌هایش را کسی نخواهد خواند، من با آن پزشکی هستم که در درمانگاه روستایی، لحظه‌ها و ساعت‌ها را می‌شمارد.

بگذارید پروانه‌های تخیل شما از همه شهرها و روستاهای ایران به پرواز درآیند و در همه پهنه دنیا سیر کنند!

وبلاگ نویسی

به خودتان و کاری که می‌کنید ایمان داشته باشید، فرقی نمی‌کند که یک وبلاگ روزنوشت باشید با ده مخاطب در روز یا وبلاگ فناوری با چند هزار بازدید در روز، در هر صورت ایمان به کارتان را از دست ندهید.

«با این ایمان است که ما خواهیم توانست از دل کوه نومیدى و یأس جواهر امید را برون آوریم. با این ایمان است که ما قادر خواهیم شد ناهمخوانى‌هاى ملال آور را به همخونى دل‌انگیز تبدیل کنیم.» با این ایمان است که ما مى‌توانیم با یکدیگر بیاندیشیم، بگرییم ، ببالیم و رشد کنیم.

رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند – مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند

ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا –  وی شاه طراران بیا مستان سلامت می‌کنند

حیران کن و بی‌رنج کن ویران کن و پرگنج کن –  نقد ابد را سنج کن مستان سلامت می‌کنند

شهری ز تو زیر و زبر هم بی‌خبر هم باخبر – وی از تو دل صاحب نظر مستان سلامت می‌کنند


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

زره نمادین فلزی پیچیده‌ برای گربه‌ها و موش‌ها – کار یک هنرمند باذوق!

دشمنی بین گربه‌ها و موش‌ها به قدمت تاریخ است. اگر قرار بود آنها مثل آدمیان در برابر هم صف‌آرایی کنند چه چیزهایی برای این نبرد می‌ساختند؟کار یک هنرمند کانادایی تقریباً در همین سمت و سو است. جف دی بوئر با الهام از فرهنگ‌های باستانی و…

پرتره خانواده‌های روتین از کشورهای مختلف به کمک هوش مصنوعی ایجاد شد

هوش مصنوعی مدتی است که ما را شگفت زده کرده است. اخیراً با قابلیت‌های هوش مصنوعی در ساخت متون و درک زبان طبیعی برای پاسخ به بسیاری از سؤالات میزان تعجب ما پیشتر شده است.س از ChatGPT،  مایکروسافت هوش مصنوعی خود را همراه با مرورگر Edge و…

شوخی با بناهای معروف و عجائب معماری دنیا یا میدجرنی – گمشده در ترجمه!

کاریکاتور شخصیت‌های مشهور را بسیار کشیده‌اند و دیده‌ایم، اما کشیدن کاریکاتور بناهای معروف زحمت بیشتری دارد. اما میدجرنی می‌تواند این زحمت را بسیار کمتر کند.کاربر شبکه اجتماعی دریت به نام mossymayn به تازگی این کار را کرده است:دروازه…

در مورد این عکس‌ها فقط می‌توانیم بگوییم چیزها به نحو عجیب یا خنده‌داری، سر جای خودشان نیستند!

ما در طول زندگی آدم زیاد دیده‌ایم که سر جای خود نبوده، اما در مورد اشیا، گاهی نبودن آنها در سر جای خودشان یا کاربرد بدیع آنها برای خودش یک طنز و شگفتی می‌شود، در این سری عکس‌های می‌خواهیم تعدادی از این موارد را با هم مرور کنیم:راهی…

داستان واقعی اسکینر: روانشناس مشهور دهه ۱۹۴۰- آیا او واقعا دخترش را در داخل یک جعبه برای آزمایشاتش…

بوروس فردریک اسکینر معروف به بی‌اف اسکینر یک روانشناس، رفتارشناس، نویسنده، مخترع و فیلسوف اجتماعی آمریکایی بود. او در ۲۰ مارس ۱۹۰۴ در Susquehanna در پنسیلوانیا به دنیا آمد و در ۱۸ اوت ۱۹۹۰ در کمبریج، ماساچوست درگذشت.اسکینر بیشتر به خاطر…

عکس‌های نوستالژیک: آدم‌های و تلویزیون‌هایشان در دوره اوج تلویزیون

دوره اوج شکوه تلویزیون کی بود؟ دست‌کم دوره اوج مونواوگ چه زمانی بود؟یک زمانی تلویزیون پیشرفته‌ترین وسیله ارتباطی ما با دنیای خارج بود. الان تلویزیون‌های هوشمند، گوشی و تبلت‌ها و لپ‌تاپ‌ها جای آن به اصطلاخ متکلم وحده را گرفته‌اند.…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
34 نظرات
  1. مهدی غیاثی می گوید

    قبلاً در روز وبلاگستان، وبلاگ‌هایی رو هم معرفی می‌کردید. امسال هم معرفی می‌کنید؟ (خیلی مشتاقم که وبلاگ‌های مورد علاقه‌ی شما رو بشناسم و مطالبشون رو بخونم 🙂 )

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      فرصت نکردم ولی با تأخیر این کارو می‌کنم.

  2. محمّد می گوید

    بس‌یار خوب نوشتید جنابِ مجیدی، به عنوانِ یک بلاگ‌نویسِ کوچک تشکر می‌کنم.

  3. فریناز می گوید

    نمی دونم چرا یک لحظه از ذهنم گذشت که نویسنده عاشق شده ، مدتیه صدای نوشته ها لطیفتر و دل انگیز تره .
    *************************************
    ممنون از شما و همه وبلاگ نویسانی که حضورشون به من یادآوری
    می کنه که باید انسان بهتری باشم.

  4. فرشاد می گوید

    پست زیبا و پر احساسی بود علیرضای عزیز
    برای اولین بار بعد از این چند سالی که وبلاگت رو دنبال میکنم احساس میکنم رابطه عاطفی و احساسی بسیار عمیقی با مخاطب برقرار کردی.
    هر کدوم از ماهایی که بلاگت شده اعتیاد واسه سر زدن هر روزه، خودمون پر از همین درد هایی هستیم که امروز گفتی، درد از نا امیدی در اول کار. نمیدونم شاید شما شدی نمونه کسی که یک روزی آرزو میکردیم تا این حد توفیق داشته باشیم که حداقل واسه دل خودمون و راحتی وجدان خودمون بنویسیم و عهدی رو که با خودمون بستیم رو به جا بیاریم.
    احساس همفکری زیادی باهات دارم
    اینروزا خیلی یاد سینگل‌ترکی از “سیاوش قمیشی” می‌افتم که یه‌جاش میگه:

    تا فرصت هنوزم هست
    برگرد به خودت برگرد
    نو شو که این تکرار، از تو، تورو دورت کرد
    بسه اگه تا امروز
    تکرار تورو داد برباد
    فردا رو بساز از نو، دیروزو ببر از یاد
    تو لحظه تکراریت، تنها خودتی همرات
    حسرت شده یار تو، ای‌کاش همه‌ی حرفات
    با غصه نشو همدم، سنت شکن خود باش
    آزادترین فردی وقتی که نگی ای‌کاش

  5. javad می گوید

    یعنی دیگه گریم گرفت ! همه اونچه که تو ذهنم بود رو چه خوب به رشته تحریر در آوردی. مرسی

  6. مرتضی می گوید

    واقعا ممنون از نوشته ی زیباتون

    من خودم با این که بازدید زیاد بالایی ندارم، وبلاگ نویسی رو یکی از بهترین کارهای زندگی ام می دونم

    البته بعضی وقت ها به خاطر کمبود خواننده واقعا تحریک میشم که وبلاگ رو جمع کنم!

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      شخصا شما در وبلاگتون آهسته و پیوسته بنویسین مخاطب را جمع می‌کنین. وبلاگ‌هایی مثل وبلاگ شما قطعا با گذشت زمان مخاطب خاص را جمع‌آوری می‌کنن. مثلا من الان اکثر پست‌های شما را می‌خونم. البته می‌شه جوری نوشت که هم مخاطب عام را راضی کرد، هم مخاطب خاص داشت. عجله نکنین! در وبلاگستان ایران ماه‌ها و سال‌ها برای مطرح شدن لازمه. می‌شه زود دارای هیت شد ولی به اعتقاد من بدون هدف و بدون تعهد ارزش نداره.

      1. مهدی غیاثی می گوید

        بسیار عالی!
        توصیه‌هایی که هر وبلاگ‌نویسی به نظرم باید مد نظر قرارشون بده… 😉

  7. delzadeh می گوید

    عالی نوشتین. طبق معمول. برای ما تازه کاراجای امیدواری داشت. رویاپردازی!

  8. سامان بزرگمهر می گوید

    و به افتخار کسانی که وبلاگشان شناخته شده شان را وسیله ای قرار دادند برای معرفی وبلاگ های شناخته نشده دیگر.
    آقای مجیدی ممنون و این روز بر شما و همه وبلاگ نویسان مبارک !

  9. نيلوفر صفرخواه می گوید

    وبلاگ مفید ومتفاوت شما وبگردی های ما رو هدف دار و پر بار کرده .موفق باشی همکلاسی قدیمی.

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      ممنونم از لطف شما. پیروز باشین.

  10. شهاب الدین می گوید

    بعد از دیدن اسلایدکست دیروز، سعی میکنم با لحن خودتون بخونم. اینجوری مطالب رو بهتر می‌فهمم.

  11. محمود می گوید

    بسیار زیبا بود. لذت بردم

  12. سیاوش می گوید

    بسیارزیبابود. پایدار بمانی.

  13. آرش... می گوید

    وبلاگ شما یکی از خونه های گرم در دنیای درونی منه…دلم گرمه به این وبلاگ سفید…تعظیم به همه ی وبلاگ نویسهای اصیل…

  14. پاینده باشی ای ایران !! می گوید

    پاینده باشی ای ایران و ایرانی!! واقعا برای این نوشته باید یک دونه از اون سرودهای مخصوص ورزشکارها، وقتی که مثلا قهرمان المپیک میشن، پخش بشه. آفرین و صد باریکلا به این همه ذوق.

  15. پاینده باشی ای ایران !! می گوید

    راستی یادم رفت. یک نظر کوچیک هم در رابطه با وبلاگ داشتم. به نظر من اگر بشه یک طوری آرشیو بازتنظیم بشه و تاریخ ها بر اساس شمسی نشان داده بشه. واقعا عالی میشه. چون بهتر میشه سیر نوشته ها در مناسبت های خاص و در گذر زمان دنبال بشه. مثلا خیلی سریع بتونه نوشته های 16 شهریور هر سال وبلاگ را نگاه کند و هم یک تجدید خاطره خوب هست و هم خیلی خوب میشه سیر نگاه نویسنده و مخاطبان را دنبال کرد. با تشکر فراوان.

  16. سعید می گوید

    من پیشنهاد می دم برین و زیر همون مطلبی که باعث شد ویدئو دانلود کنید و ویکی‌پدیا بخونید، نظر بدید. باعث تشویق نویسنده اش میشه.

  17. سورنا می گوید

    نوشته های بسیار عالی و درخشان مثل الماس

  18. سعید محمدی اقدم می گوید

    واقعا ممنونم؛ یکی از طرفداران شما و یک پزشک هستم، مطالب شما بسیار جالب و خواندنی است. من بیشتر مطالب تکنولوژی و روانشناسی وبلاگ شما رو دوست دارم. مرسی آقای دکتر!

  19. معین الدین واععظی می گوید

    با این نوشته شما ترسم ریخت از آغاز وبلاگ نویسی جدی که می خوام به امید خدا شروع کنم
    همیشه نوشته های شما مایه دلگرمیم بوده

  20. عماد می گوید

    باز هم یه روحیه به امثال بنده دادید
    هر وقت چیزی خواندم و ذهنم برای آن مشغول شد، آن را در وبلاگم می نویسم و مقاله ثبت می کنم.

    زنده باد «think different» زنده باد وبلاگستان فارسی

  21. mahtab می گوید

    هر سخن که از دل براید لاجرم بر دل نشیند
    نوشته شما مرا به یک مسافرت شیرین برد
    به جاهایی که تا حالا ندیده بودم
    بهترین بود
    حکایت من همان جا مانده ای است در روستا
    بابت این سفر از شما تشکر میکنم

  22. محمد نایبی می گوید

    با عرض سلام و خسته نباشید … ! مطالب که مانند همیشه بینظیر است

    اما دکتر چه بلایی سر لینک های خوشمزه اومده برای من قابل مشاهده نیست …!

  23. محمود می گوید

    ممنون علیرضا
    من از خوانندگان وبلاگ شما هستم ،می خواهم تشکر کنم که مطالبی راجع به کتاب و کتابخوانی میگذارید ،مخصوصا معجزه شکرگزاری.
    واز وقتی که عامیانه خاطرات خودتون را به اشتراک میگذارید بیشتر کشش بوجود میاید که بیشتر به شما سر بزنم و مطالبتون رو پیگیری کنم.

  24. علي نعمتي شهاب می گوید

    آقای دکتر تشکر می‌کنم از نوشته‌های خوب و پرانگیزه‌تان و ممنون‌م از لینک‌هایی که به وبلاگ‌های کم‌تر شناخته شده می‌دهید. شاد و برقرار و وبلاگ‌نویس باشید!

  25. احسان+ می گوید

    آقای مجیدی عزیز، به کدوم ندا گوش بدم اونی که میگه بنویس یا اونی که میگه یه مخاطب صرف باقی بمون؟ از کجا بفهمم برای کدوم کار ساخته شدم؟

    http://magiran.com/npview.asp?ID=2581642

  26. مست مستان می گوید

    با تاخیری چند ماهه:
    پست بسیار زیبایی بود
    چقدر خوب میتونید تاثیر بگذارید
    این خیلی عالیه
    اما سوالی که برام مطرحه در مورد وبلاگ نویسی شما اینه که چند ساعت در روز رو برای اینکار میگذارید؟
    ترجمه یک مطلب یا نوشتن یک پست و بعد تنظیم و بعد تایپ؛ اون هم چند پست در هر روز؛ اون هم از جدیدترین موضوعات روز!
    بنظر میرسه وقت زیادی از شما میگیره
    بهرحال وبلاگ ارزشمندی دارید
    موفق و پایدار باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5