دانش یا شبهدانش خطشناسی – بررسی دستخط 10 نویسنده بزرگ
بارها شنیده بودم که از روی دستخط میتوان پی به شخصیت افراد برد و اصولا این کار برای خود دانشی است و تخصصی میطلبد.
به این دانش اصطلاحا Graphology گفته میشود. در ایتالیا، بوینس آیرس و بارسلونا مراکزی برای آموزش تحیل خط وجود دارد.
«نخستین کتاب درباره این موضوع در سال 1622 توسط یک پزشک ایتالیایی در شهر کاپری نوشته شد. به دنبال این کتاب، مقالات دیگری نیز تا سال 1800 در این باره در ایتالیا، فرانسه و سوئیس منتشر شد. در سال 1823، یک نفر انگلیسی به نام استفن کولِت کتابی در رابطه با تحلیل دستخط منتشر نمود.
خطشناسی مدرن از زمان ژانمیشون آغاز شد و نام «خطشناسی» را نیز همین شخص به کار برد. او دستخطها و نویسندگان متعددی را به طور سیستماتیک مورد مطالعه قرار داد و مقالات متعددی در سال 1872 منتشر ساخت. میشون سیستمی برای مرتبط ساختن عناصر خاصی در دستخط به ویژگیهای خاص شخصیتی به وجود آورد.» آلفرد بینه، روانشناسی مشهور فرانسوی و کسی که اولین آزمون برآورد هوش را ابداع کرد، در بین سالهای 1893 تا 1907 تحقیقاتی در مورد تحلیل خط انجام داد و این دانش را «علم آینده» ارزیابی کرد.
«در سال 1895، ویلهلم لانگر بروخ در آلمان به انتشار مجله خطشناسی پرداخت. در سال 1897 هانس بوسس مجله دیگری را منتشر کرد و انجمنی را برای پژوهشهای خطشناسی تشکیل داد.
یکی از کسانی که با مجله او همکاری میکرد، دکتر لودویگ کلاگز، فیلسوف آلمانی، بود که دستاوردهایش در پژوهشهای خطشناسی مشهور است. او یک سیستم تحلیل بر پایه استانداردهای دستخط به وجود آورد. فرض او بر این بود که دستخط، همانند حرکات سر و دست، طرز راه رفتن و اشارات صورت، یک حرکت معنیدار است. او به معیاری برای حالت طبیعی و عادی در شخصیت انسانها دست یافت که نامش را «ریتم» گذاشت. امّا این سیستم قادر به تشخیص بین درجات مختلف ریتمها نبود و ارزیابیش تنها به قضاوتهای ذهنی بستگی داشت.
ماکس پولِور، خطشناس سوئیسی، تحت تأثیر کارهای کلاگز قرار گرفت و پژوهشهای او را ادامه داد. او سبک و شیوه دستخطها را مورد مطالعه قرار داد و آنها را با توجه به نظریه روانکاوی مورد تفسیر قرار داد. جون داونی، روانشناس آمریکایی، نیز آزمایشهایی بر پایه نظریه ریتم کلاگز انجام داده است.
در سال 1940 برخی خطشناسان به یادگیری روانشناسی پرداختند. اتحاد خطشناسان و روانشناسان از نظر پژوهشی مفید بود و کاربردهای کلینیکی خطشناسی توسعه یافت. در همین سال، الکساندر لوریا، روانشناس روس، استفاده از دستخط برای تعیین محل آسیبهای مغزی را مورد مطالعه قرار داد.
دستخط شامل عناصر قابل ارزیابی مانند شیب و اندازه، شکل حروف و چپ دست و راست دست بودن است. در سال 1942، جوزف زوبین، روانشناس آمریکایی، و لوینستون، خطشناس آلمانی، سعی کردند که معیارهای عینی قابل اندازهگیری و متداول در دستخطها را به دست آورند. آنها از یک سیستم اندازهگیری بر پایه درجات ریتم در حرکت عضلات نویسنده استفاده کردند. این روش، مدرکی آماری برای متمایز کردن شخصیتهای عادی و غیرعادی به وجود آورد امّا هیچگونه رابطهای را بین دستخط و ویژگیهای شخصیتی نشان نداد.»
بسیار جذاب است که نوشتهای از کسی داشته باشیم و با استفاده از آن پی به شخصیت، احساسات، خودآگاهی، هوش، سازگاری اجتماعی، استعداد وخلاقیت او ببریم، اما باید توجه داشت که تحقیقات علمی، اعتبار این دانش را زیر سؤال بردهاند، در جریان چند پژوهش نتایج حاصل از تحلیل خط با نتایج آزمونهای استاندارد تعیین شخصیت، مقایسه شدهاند و محققان به این نتیجه رسیدهاند که خطشناسی در تعیین شخصیت، از جایگاه علمی برخوردار نیست و نمیتوامد ملاکی برای استخدام اشخاص باشد.
با این همه استدلالها و دلایلی که خطشناسان در تحلیل دستنوشتهها میآورند، جذاب است.
از لحاظ پزشکی که دستنوشتههای بیماران در بعضی از بیماریهای سیستم عصبی تغییر میکند، مثلا در بیماری پارکینسون، بیماران تمایل پیدا میکنند که کوچکتر بنویسند، به این حالت Micrographia گفته میشود. در بیماری هانتینگتون هم در مراحل اولیه بیماری دستخط بیماران بدتر میشود، از دیگر بیماریهایی که روی دستخط تأثیر میگذارند میتوان به بیماری آلزایمر، اختلال وسواسی جبری، روانگسیختگی (شیزوفرنی)، آرتریت (التهاب مفاصل)، سوء استفاده الکل و مواد مخدر اشاره کرد.
در تصویر بالا دستخط یک بیمار پارکینسونی را میبینید که در آن لرزش دست هم مشخص است.
همه موارد پزشکی که در بالا برشمردم، بدیهی به نظر میرسند، چرا که هر بیماریای که روی سیستم عصبی و وضعیت روانی فرد تأثیر بگذارد، مسلما در فعالیت حرکتی دست و در نتیجه دستخط مؤثر است، اما در این میان چند سال پیش محققی به نام کریستینا استرانگ پیدا شد و با بررسی 100 فرد 60 سال به بالا، که جمعی از آنها بیماری قلبی نداشتند و دستهای سالم بودند، ادعا کرد که میتواند شواهد بیماری قلبی را در دستخط افراد هم تشخیص بدهد، او ادعا کرد که وقفههای بین نوشتن، حروف O ، a یا e بدشکل و نقطههایی که بین جملات به طرز خاصی گذاشته میشوند و نشان از آن دارند که نویسنده برای استراحت وسط قلم را گرفته و با تکیه دادن دست بر قلم استراحت کرده، آشکارکننده بیماری قلبی نویسنده هستند. البته خیلیها در اعتبار این تحقیق، شک و تردید دارند. (+)
البته توجه داشته باشید که شاخه متفاوتی از خطشناسی هم وجود دارد که کارش تنها ارزیابی اصالت خطوط و اثبات قانونی نوشته شدن یک نوشته توسط یک شخص خاص است و کارکرد این نوع خطشناسی با چیزی که در این پست در پی آن هستیم تفاوت دارد.
در این پست دستخط تعدادی از نویسندگان مشهور را با هم مرور میکنیم تا ببینیم چگونه میشد از روی دستخط، شخصیت افراد را حدس زد.
1- اِمیلی دیکینسون، شاعره آمریکایی، در سال 1830 میلادی در ایالت ماساچوست متولد شد. او از بزرگترین شاعران قرن نوزدهم آمریکا است. وی در مدت تحصیل پُرانرژی و زودجوش بود اما بعد از ترکِ تحصیل انزوا گزید. اِمیلی دیکینسون بعد از جنگ داخلی آمریکا منزویتر شد. برای همیشه لباس سفید پوشید، افراد کمی را پذیرفت و با دوستانِ معدودی نامهنگاری کرد. در حقیقت او بیشتر اوقات در اتاقش بود و مینوشت.
از اِمیلی دیکینسون در مدت زندگیاش تنها شش یا هفت شعر به چاپ رسید. بعد از مرگش معلوم شد که بیش از هفده هزار شعر سروده است.
تحقیقات زیادی درباره اینکه چرا اِمیلی دیکینسون به انزوا پناه برد و در مورد احساسات و تجربیاتاش از زندگی صورت گرفته است. شاید بهترین فرضیه این باشد که او نمیتوانست بدون اینکه از دنیا فاصله بگیرد و در موردش فکر کند، چیزی بنویسد. (+)
حالا با هم به دستخط شعر «شبهای سرکش» او نگاه میکنیم:
ترجمه شعر:
شبهای سرکش! شبهای وحشی!
اگر با تو باشم
این شبهای جنونآمیز
تشریفاتی بیش نخواهند بود
بیهوده است-وزش بادها-
به قلبی که در بندر لنگر انداخته،
به قلبی که دیگر نیازمند قطبنما و
نقشه نیست.
در بهشت پارو می زنم!
آه! اما ای دریای من!
میشد امشب
در کنار تو پهلو بگیرم!
آیا در دستخط دیکینسون، نشانی از شخصیت او پیدا میشود؟
شیب نوشتهها به سمت راست، نشانی از احساساتی بودن و تمایل این شاعر به حرف زدن دارد، ردیف بودن کلمات به دنبال هم بدون اینکه فاصلهای بین آنها باشد، یا علایم دستوری آنها را از هم جدا کند، نشانه شخصی است که بر خود کنترل دارد و بر هدف تمرکز دارد، در عین حال درشت نوشتن او نشاندهنده نیاز او به توجه است و آنچه بر احساساتی بودن و اشتیاق او دلالت میکند، نوشتن حلقهها و خمیدگی حروف به صورت بزرگ است.
2- خورخه لوئیس بورخس: این نویسنده که نیازی به معرفی ندارد، همان طور که میبینید بورخس در هنگام نوشتن، ادامه بالایی و پایینی حروف را به صورت کاملا قائم و عمود مینوشت، خطشناسان در تحلیل خط او گفتهاند که همین حالت، دلالت بر خوداتکایی و مستقل بودن او دارد.
دستخط بورخش نسبتا ریز است که نشانه هوشمند بودن و افتاده بودن و توانایی او در تمرکز دارد.
یک چیز شاخص دیگر در دستنوشتههای بورخس، یکی نوشتن ادامه پایینی حروفی مثل g با حالتی ساده، شبیه چوب بازی است، که نشان از ان دارد که او میخواسته صرفا کارش را به صورت ساده به اتمام برساند.
چیزی آشکار دیگر در نوشتههای بورخس، فشار زیاد او بر روی صفحه کاغذ است که میتواند حکایت از درونگرایی او داشته باشد.
3- ارنست همینگوی: همینگوی بین خطوط نوشتههایش فاصله زیادی میگذاشت که حاکی از روشنفکری او و توانایی او در انجام صحیح کارها دارد. او مثل بورخس حلقههای پایینی حروف را ساده مینوشت که همان طور که گفتیم نشانه این است که همینگوی میخواست به سادگی کارش را انجام بدهد.
4- چاک پالانیک در سال 1962 در واشنگتن متولد شده است. این نویسنده 46 ساله تا امروز 11 کتاب داستانی و سه اثر غیرداستانی منتشر کرده است. «باشگاه مشتزنی» او تا اوایل سال ۹۸ در ردهی برترین کتابهای کتابخانههای ایالت متحده امریکا باقی ماند و کمی بعد، وقتی «دیوید فینچر» فیلمی براساس این داستان ساخت، دوباره این کتاب به لیست پرفروشترینهای آمازون راه یافت. دیوید فینچر فیلم «باشگاه مشتزنی» را با حضور چهرههایی همچون «برد پیت» و «ادوارد نورتن» ساخت، بااینحال پایان فیلم و رمان چندان شباهتی به یکدیگر ندارد و کارگردان و نویسنده هر یک راه خود را رفتهاند. این کتاب به تازگی به فارسی ترجمه شده است. (+)
تصور میکنم برای تفسیر دستخط پالانیک، نیازی به خطشناس بودن نباشد، ذهن آشفته او در ساماندهی عجیب و غریب سطور و استفاده از فضا به خوبی نمایان است.
5- دستخط جین آستین، نویسنده مشهور انگلیسی و خالق «غرور و تعصب» در اینجا دیده میشود:
این بار شیب به سمت راست خطوط و را نشان مطیع بودن او دانستهاند. حلقههای طولانی بخش پایینی حروف حاکی از تمایلات فیزیکی قوی اوست. آستین حاشیه زیادی در سمت چپ میگذاشت که این را علامت علاقه زیاد او به آینده و همچنین جاهطلبی و درک اجتماعی بالایش دانستهاند.
6- دیوید فاستر والاس ( ۱۹۶۲ – ۲۰۰۸) نویسنده رمان و داستانهای کوتاه آمریکایی بود. دیوید فاستر والاس یکی از نویسندگان موفق نسل خودش بود که در نهایت بعد از نوشتن داستانهای مشهوری مثل «شوخی بی پایان و چند کتاب دیگر» به زندگی خود در اتاق شخصی اش پایان داد. دیوید فاستر والاس به خاطر رمان 1079 صفحه ای «شوخی بی پایان» که سال 1996 نوشت، در رسانههای ادبی جهان معروف شد. مجله تایم چندی پیش این رمان را در لیست صد رمان برتر زبان انگلیسی انتخاب کرد.
استفاده از کلمات و لغات دور از ذهن و قدیمی در داستان، مورد علاقه وی بود، به همین خاطر معروف است که هنگام خواندن رمان یا داستانی از والاس باید لغتنامه آکسفورد را همراه داشته باشید.
آخرین کتاب والاس «شاه رنگ پریده» نتیجه تحقیقات وی از سال 1997 بود که نیمهتمام ماند و در سال 2011 چاپ شد که طعم «شوخی بی پایان»ش را داشت ولی تنها شوخی آن این است که شبیه بقیه کتابهای والاس نیست.
او مثل سایر نویسنده ها آخرین کارش را بر اساس زندگی و در حقیقت پایان زندگیاش نوشته است و اکثر منتقدان آن را افسرده ترین کار والاس اعلام میکنند و حتی بعضی اعتقاد دارند تصمیم او برای خودکشی با نوشتن این کتاب شروع شده است. این کتاب که بخش عمده ای از آن نامهها و دست نوشتههایی است که از دفتر و منزل شخصی نویسنده جمع آوری شده است از پایانی نامعلوم خبر میدهد که در رمان شوخی های بی پایان نیز مطالب در هیچ جایی تمام نمیشود. (+)
دستخط او را در بالا میبینید، گفته میشود که ادامه کوتاه حروف t یا d در نوشته او نشانه عملگرا و مکانیکی بودن والاس و همچنین علاقه او به اهداف کوتاهمدت دارد. نوشته والاس هارمونی بیشتری دارند و اشاره به شخصی دارند که میتواند از جزئیات یک نمای متوازن کلی ارائه دهد.
7- ادیت وارتون، رماننویس آمریکایی، نویسنده داستانهای کوتاه بود و طراحی هم میکرد. او سال 1937 و در 75 سالگی درگذشت. علاوه بر آثار داستانی فراوان، کتابهایی هم درباره بزرگانی چون «هنری جیمز» و «تئودور روزولت» نوشته که با استقبال مخاطبان مواجه شدهاند.
از این نویسنده کتاب «ایتان فروم» به فارسی ترجمه شده است، البته ما او را بیشتر به واسطه دو اقتباس سینمایی میشناسیم: فیلم «عصر معصومیت» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و با بازی دنیلی دی لوئیس و مشیل فایفر و همچنین فیلم «خانه شادی» با کارگردانی «ترانس دیویس»
با دقت در دستخط او میبینیم که در انتهای سطور، خطوط متمایل به پایین میشوند که تفسیری که از آن میشود خستگی، بدبینی و یا شاید فقط ناشیگری او در استفاده از حاشیهای دفترچهاش باشد.
نوشتن حروف به اندازه بزرگ نشان از ضمیر سالم او دارد، وارتون حروف را از هم فاصله میداد که این نشانه گشادهدستی یا پرهیز او از نظارت و حتی خلاق بودن اوست. فشار اندک او بر صفحه کاغذ، نشانه او راهبرد منطقی او در برخورد با شرایط گوناگون است.
8- نوبت میرسد به دستخط فرانتس کافکا: میبینیم که بعضی از حروف دستنوشته او خیلی به سمت بالا و چپ رفتهاند که نشانه شخصیت سرد، محتاط و خوددار اوست.
به علاوه میبینیم که سطور او روی یک خط صاف نیستند که نشانه بیقرار بودن و دمدمیمزاج بودن اوست. شیوه اتصال حروف در نوشتههای او که ایجاد طاقهای پشت سر هم میکند، نشانه خلاق بودن اوست و این مسئله را تداعی میکند که با یک متفکر ابداعگر که پیش از عملی کردن فکرش، تأمل میکند، سر و کار داریم.
9- دستخط رمان «گتسبی بزرگ» اسکات فیتز جرالد را در پایین میبینید:
چیز جالب در دستخط حاشیههای نوشته سا، در بالای نوشته او در سمت چپ حاشیه گذاشته و در پایین، در سمت راست. حاشیه سمت چپ را همان طور که پیشتر هم اشاره کرده، میتوان به صورت علاقهمند بودن به آینده، جاه طلب بودن و اجتماعی بودن تعبیر کرد، اما حاشیه سمت راست، معنیاش علاقه به گذشته و درونگرا بودن است. توأم بودن این دو حالت به هم میتواند نشانه شخصیت ترکیبی او یا درجاتی از شیزوفرنی باشد.
طولانی بودن قسمت پایینی حروف در نوشته او میتواند نشانه تمایل فیزیکی قوی باشد. سطرهای او در بالا کج هستند، اما در پایین کاملا افقی هستند که این تغییر شیب میتواند حاکی از خسته شدن او داشته باشد.
10- دستخط جورج اورول از رمان 1984: همان طور که میبینیم اورول در طی نوشتن به سمت بالا تمایل پیدا میکند، که نشانه خوشبینی اوست.
او حلقههای g را خیلی کوچک می نویسد که که حاکی از عدم علاقه او به فعالیت فیزیکی دارد.
اجزای حروف او زوایایی با هم ایجاد میکنند و گوشهدارند، این مسئله در کنار نحوه اتصال حروف، نشاندهنده ذهن تحلیلی و سختگیری و انضباط او دارد.
از دستخط او پیداست که با شخصی سر و کار داریم که بیشتر از یک راه حل برای مشکلاتش مییابد و تا حدی تواناییهای اجرایی دارد. او از ارادهاش برای کنترل اعمالش استفاده میکند.
اگر میخواهید به صورت مختصر و مفید با شاخصهای مهم خطشناسی آشنا شوید، به اینجا بروید.
اما توصیه بهتر من به شما نصب یکی دو از اپلیکیشن Graphology یا Handwriting Analysis است. هر دوی این اپلیکیشنهای پولی هستند. (هر کدام 99 سنت که میتوانید به راحتی با خرید یک گیفت کارت بهای آنها را بپردازید.)
اگر به دستخط اشخاص مشهور علاقهمند شدهاید با جستجویی در اینترنت میتوانید، دستخطهای بیشتری را ببینید، مثلا اینجا و اینجا را ببینید.
خطشناسی مثل یک تست استاندارد تشخیص شخصیت یا آزمونهای تعیین مهارت شغلی دقیق و قابل اتکا نیست، حتی در درستی بعضی از تفاسیر خدشههایی میتوان وارد کرد، اما در عین حال کنتر کسی را میتوان پیدا کرد که باور نداشته باشد، خط یک فرد گوشهای از شخصیتاش را میتواند نمایش دهد.
توجه: در بخشی از مقدمه پست از ترجمه «کلینیک الکترونیکی روانیار» از یکی از مقالات این سایت استفاده شده است. این قسمت با گیومه مشخص شده است. منابع دیگر هم در متن خود نوشته به نوشته منبع ارجاع داده شدهاند.
به نظر میاد قسمتی از دست خط چاک پالانیک سانسور شده
بسیار عالی. استانداردهای وبلاگ نویسی شما خیلی بالاتر از متوسط وبلاگستان ایرانه. امیدوارم این نوشته های غنی از اطلاعات شما با دقت خونده بشه.
ترکیبی از پزشکی – آی تی – ادبیات و این دانش خط یا شبه دانش خط شناسی. فقط یک پزشک می تونه نگاه گسترده و همه جانبه این طوری داشته باشه
فراتر از خوب
پستی عالی و ماندگار که البته به زودی ده ها وبلاگ , سایت و فوروم کپی پیستش می کنن
به قول بعضیها پست هایی که فقط «یک پزشک» میتونه بنویسه و فقط در «یک پزشک» خونده میشه. به نوشتن این طور پشتها ادامه بدین.
نوشتههای شما خیلی خوب و آموزنده هستن، اما من دقت کردم که در وبلاگهای دیگر خیلی کم به نوشتههای شما لینک داده میشه و در سایتهای مثل بالاترین پستهای یک پزشک داغ نمیشوند، نمیدانم علت خاصی دارد یا نه. به نظر من خیلی بیشتر باید به نوشتهها شما توجه بشه. کمترین کاری است که برای سپاسگزاری میشه کرد.
اما در مورد این موضوع خاص آیا کتابی به فارسی هم میشناسید؟
واقعاً پست جالبی بود! من همیشه به این شاخه از روانشناسی علاقه داشتم شنیدم کسایی که زیاد قلم رو روی کاغذ فشار میدن دوران کودکی سختی داشتن این درسته؟
فکر نمیکنم همیشه اینطور باشه. مثال های نقض هم وجود دارد!
ممنون از به اشتراک گذاشتن دانشتون
متاسفانه جامعه ما هنوز ظرفیت پذیرش مطالب علمی، فرهنگی و هنری رو نداره. در حال حاضر موضوعات سیاسی و اجتماعی، موضوعات عامه پسند (مثل عکس فلان بازیگر) و اخبار IT رو بورسه. اگر به لینکهای پر طرفدار وبسایتهای اشتراک گذاری لینک مثل بالاترین نگاه کنید یا نگاهی به سایتهای پربازدید بیاندازید متوجه این مساله می شوید. در این شرایط یک پزشک رویه ای منحصربفرد رو در پیش گرفته است و از علم و فرهنگ و هنر می نویسد حتی اکثر پستهای مرتبط با IT اش هم جنبه تحلیلی و فرهنگ سازی دارد و تنها به ذکر اخبار IT بسنده نمی کند. البته وبلاگهای دیگری هم هستند که مانند یک پزشک تولید کننده محتوا باشند ولی اکثرا به یک یا دو موضوع می پردازند مثلا فقط به سینما، یا ادبیات یا IT و همچنین رویه منظمی برای آپدیت پستهایشان ندارند. یک پزشک را هم اکنون می توان یک مجله علمی فرهنگی هنری آنلاین دانست که موضوعاتش از تنوع بالایی برخوردار است و خواننده را خسته نمی کند. من خودم مدتی از اینکه چرا یک پزشک به موضوعات سیاسی روز که دغدغه اصلی این روزهای مردم است نمی پردازد دلگیر بودم ولی به این نتیجه رسیدم که در کنار صدها وبلاگ و وبسایتی که به این مسائل می پردازند (و اکثرا هم قیلتر هستند) وجود وبلاگی مانند یک پزشک نعمتی است که اکثر ما قدرش را نمی دانیم.
Like :-bd
مطلب بسیار جالبی بود 🙂
کاش میشد این تحقیقات رو در مورد دستخط ایرانی هم انجام داد 😉
…
مثل همیشه عالی بود.
و سئوالی رو که سالهاست دنبالش هستم به یادم آورد.
چیزی که سالها قبل در ایران حدود 1340 مرسوم بوده کلاس تند نویسی بوده و شنیدم که از علائم و شکلهای خاصی برای ثبت گفتار و سخنرانی استفاده میشده و بعدا شخص تند نویس آنها را پیاده میکرده.
اگر در این مورد و مخصوصا برای زبان فارسی مطلبی بود ممنون میشوم اگر من را بی نصیب نگذارید.
یادمه تو یکی از برنامه های شب شیشه ای از استاد “حمید عجمی” دعوت شده بود که ایشون متنی رو که مجری نوشته بود و براساس نوع نوشتار و با توضیح خیلی مبسوطی، تفسیر کردند… نکاتی عجیب همچون کشیدگی “م” در انتهای کلمه و نحوه قوس “ی” از اونهایی بود که تو ذهنم مونده که هرکدوم رو به یکی از صفات رضا رشیدپور رو بیان میکرد که مجری نگون بخت کلی دستپاچه هم شد… بهرشکل قابل استناد باشد یا نباشد باید به این مهم توجه کرد که مفهوم “کل به جزء” و “جزء به کل” تقریباً در تمامی رفتارهایمان وجود دارد و مهم توانمندی مفسر در ربط دادن آن «جزء» به “کل” واقعی باشد.
@مجید: ورزش هم هست.
خیلی ممنونم، من شخصا به این مسئله معتقدم.
پست بسیار خوبی بود.
برام جالب بود که از لحاظ علیم تایید نشده بود ولی خوب میشه باهاش حدس هایی زد..مطلب بسیار جالبی بود..خوبی این وبلاگ اینه که به مسائلی میپردازه در پزشکی که برای همه ی افراد جالبه..