معرفی چند کتاب
در طول سال گذشته شمار زیادی از فیلمها و کتابهایی که
خواندهام و پسندیدهام با معرفی وبلاگها بوده و شاید اگر در وبلاگستان مطلبی در
مورد آنها نمیخواندم ، هیچگاه مشتاق پیدا کردن و خواندنشان نمیشدم.
فکر میکنم که معرفی کتاب و فیلم کار خوبی در وبلاگستان باشد و بد
نیست گاهی پستهایی را به این موضوع اختصاص دهیم ، چند تا از کتابهایی که اخیرا
خواندهام را اینجا با شرح کوتاه معرفی میکنم:
1- پاریس ، جشن بیکران :
پاریس جشن بیکران یادگار همینگوی از پاریس دهه 20 و ارزشمندترین بخش از
دستنوشتههای بر جای مانده از اوست که اول بار پس از مرگش منتشر شد و به سرعت در
میان پرفروشترین کتابهایش جای گرفت.
ماریو بارگاس یوسا کتاب را «طلسمی جادویی» می داند که «هر فصلش داستان کوتاهی است
آراسته به حسنهای بهترین داستانهای همینگوی» ، داستانهایی چنان سرزنده و شفاف که
زندگی منظم و پرشتاب نویسندهاش را پیبش چشم خواننده به تصویر میکشند ، تصاویری از
روزهایی که شهرت در گوشه و کنار پاریس در انتظار همینگوی جوان بود.
کتاب واقعا خوبی است ، حجم زیادی ندارد و اگر مشکل وقت دارید ، میتوانید وقت
کوتاهی قبل از خواب را به خواندن یک فصلش اختصاص دهید.
2- گفتگو با شیاطین ، دیدار با هفت دیکتاتور :
این هم کتابی بود که تصادفی پیدا کردم ولی اگر شروع به خواندن کتاب کنید ، نمی
توانید آن را کنار بگذارید:
«بر دیکتاتورهای تاریخ معاصر ، کسانی که مسئول هولناکترین فصلهای آن بودند ، چه
می گذرد؟ و حالا که برکنار شدهاند ، یا در زندان و تبعید به سر میبرند و یا
فراموش شدهاند ، آیا همچون زمانی که بر سر قدرت بودند ، وحشتانگیز به نظر
میرسند؟
عیدی امین ، رییس خوانخوار و اسبق اوگاندا که در عربستان سعودی به سر میبرد
، همچنان در جنگهای آفریقا مداخله می کند ، بوکاسا که پیش از مرگ خود را
سیزدهمین حواری مسیح مینامید ، ادعا میکرد که مخفیانه با پاپ گفتگو میکند ،
سرهنگ منگیستو ، دیکتاتور اسبق اتیوپی همچنان از سالهای وحشت سرخ دفاع می کند.
خانم خوجه در سلول زندان خود در تیرانا هنوز معتقد است که پیروی از
ایدئولوژی استالین کار درستی بوده ، دوالیه ، رییس جمهور اسبق هائیتی از
خدایان مذهب ودو و انرژی خورشیدی سخن می گوید. خانم میلوسویک از جنگهای
یوگسلاوی دفاع میکند. یاروزلسکی که هنوز در ورشو درگیر محاکمه است ، از
تبعید خود به سیبری و دفاع از مرام مسکو در اروپای شرقی گفتگو می کند.
ریکاردو اریزیو ، خبرنگار ایتالیایی در «گفتگو با
شیاطین» به جستجوی این دیکتاتورهای سقوط کرده برآمده و زندگی کنوی افرادی را که
نامشان مترادف با وحشت و مرگ است ، برملا کرده است.»
این خبرنگار برای مصاحبه با این هفت نفر ، رنج و دشواریهای فراوانی را تحمل کرده ،
گاه در قالب سفر برای گزارش پیشرفتهای اقتصادی عربستان سعودی و در حقیقت یافتن
عیدی امین ، مجوز سفر به آن کشور را یافته و گاه در دوران به اصطلاح دموکراسی بعد
از سقوط خوجه بعد از مصاحبه با بیوهاش با ظن جاسوسی ، شبی را در زندان گذرانده و
بازجویی را تحمل کرده است.
ریکاردو اریزیو ، روایتگر خوبی است ، گرچه خواننده احساس میکند وی میتوانسته اثر
مشروحتر و تاریخنگارانهتری هم بنویسد.
3- کوری از خوزه ساراماگو : برای رمانخوانهای حرفهای
البته معرفی این رمان معنایی ندارد. بارها تصمیم گرفته بودم که این کتاب را بخوانم
ولی هیچگاه فرصت نمیشد.
«کوری یک رمان خاص است؛ یک اثر تمثیلی، بیرون از حصار زمان و مکان؛ یک رمان
معترضانه اجتماعی ـ سیاسی، که آشفتگی اجتماع و انسانهای سردرگم را در دایره
افکار خویش و مناسبات اجتماعی تصویر میکند. ساراماگو تأکید بر این حقیقت دارد که
اعمال انسانی در «موقعیت» معنا میشود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد. زیرا
موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دائمی است. در یک کلام ساده، دغدغه عمده ذهن
ساراماگو در این رمان فلسلفی، مسأله سرگشتگی انسان معاصر یا «انسان در موقعیت» است
که از خلال ابعاد و لایهای مختلف و واکنشهای
آنان بررسی میشود. از دیگر مایههای اصلی رمان، نقد خشونت
و میلیتاریسم، اطاعت کورکورانه، دیکتاتوری، و سیر تاریخی و فراگیر بودن آن است.
در شهری که اپیدمی وحشتناک کوری ـ نه کوری سیاه و تاریک، که کوری سفید و تابناک ـ
شیوع پیدا میکند و نمیدانیم کجاست و میتواند هر جایی باشد، خیابانها نام ندارند.
شخصیتهای رمان نیز نام ندارند: دکتر، زن دکتر، دختری که عینک دودی داشت، پیرمردی
که چشمبند سیاه داشت، پسرک لوچ… سبک و ساختار دشوار
رمان، پس از چند صفحه، جاذبههای استثنایی پیدا میکند.کوری
مورد نظر ساراماگو، کوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود،
به نوعی آغاز بینایی است. ساراماگو کلام پیچیده و چندپهلویش را در دهان تکتک
شخصیتهای کتاب، و مخصوصاً در پایان، در دهان زن دکتر گذاشته است: «چرا ما کور
شدیم، نمیدانم. شاید روزی بفهمیم. میخواهی عقیده مرا
بدانی؟ بله، بگو، فکر نمیکنم ما کور شدیم. فکر میکنم ما کور هستیم. کور، امّا
بینا. کورهایی که میتوانند ببینند، امّا نمیبینند.»
ساراماگو در «کوری»، تعهد و باور عمیق خود را به عدالت
اجتماعی، احترام به خرد و عقل سلیم، همراه با تزکیه روح و جسم که تنها راه ضمانت
پایدار ماندن هر جامعهای است، در غالب یک رمان هنرمندانه و شگفتانگیز به ما
ارمغان میدهد.
«کوری» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو میگوید: «این، کوری واقعی نیست؛
تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار
نمیکنیم…»
در اینترنت مطالب بسیار خوبی به فارسی درباره ساراماگو و رمان
کوری اش میتوانید پیدا کنید. حتی می توانید کتاب را با حجم
1.8 مگابایت با ترجمه «مینو
مشیری» از اینجا دانلود کنید و بخوانید.
البته من ترجمه مهدی غبرائی را خواندم که به گمان من بسیار خوب بود. اگر در حین
خواندن ترجمه کتاب ، آشفتگیهایی در نقطهگذاری دیدید که به خصوص در
پارگرافهای محاورهای بیشتر نمایانند ، آن را ناشی از ضعف مترجم ندانید ، خود
ساراماگو شیوه نقطهگذاری عجیب و غریبی دارد که مترجمان برای رعایت امانت داری ،
مجبور شدهاند به همان شیوه ترجمهاش کنند.
علیرضا جان کتاب بینایی را چطور؟ خواندی؟ این کتاب هم مال ساراماگو است و به نوعی ادامه کوری است. این کتاب هم عالی است البته نه به اندازه کوری
thank you for the address of Blindness book, it was great.
با سلام و خسته نباشید
قبلا این کتاب رو خوندم، زیباست.
جا داره از شما تشکر کنم بخاطر معرفی آدرست گرداب، خیلی عالی.
salam pishnehad mikonam zendegi dar pishe roo asare Romain GAri ro ham bekhoonid.
با تشکر چه خوب است نام ناشر و سال چاپ را هم اضافه کنید.
سلام آقای مجیدی
به این معرفی در کتابخانه مان لینک دادیم. با اجازه…
http://blogs.golagha.ir/lib/
خیلی جالب است .متشکریم.