ترجمه مقاله‌ای از اورهان پاموک: برای چه کسی می‌نویسید؟ سؤال این است

در هرالد تریبون بین‌‌المللی مقاله بسیار جالبی از اورهان پاموک ، به تاریخ 29 جولای 2006 منتشر شده بود. بعد از خواندن این مقاله تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم. مقاله سؤالی اساسی را مطرح می‌کند که ممکن است برای هر نویسنده یا خواننده‌ای مطرح شود:

برای چه کسی می‌نویسید؟ سؤال این است.

در 30 سال گذشته یعنی از وقتی که نویسنده شدم ، این سؤالی است که اغلب هم از خوانندگان و هم از روزنامه‌نگاران می‌شنوم. انگیزه آنها ازاین سؤال بستگی به زمان و مکان و همچنین چیزهایی دارد که مشتاق دانستن آنها هستند. ولی همه آنها لحن صدای بدگمانانه و خودخواهانه‌ای دارند.

در سال‌های میانی دهه 70 وقتی من برای اولین بار تصمیم گرفتم رمان‌نویس شوم ، این سؤال ، دید اقشار بیٰ‌فرهنگ نگه‌داشته شده جامعه را منعکس می‌کرد که عقیده داشتند هنر و ادبیات برای کشورهای غیرغربی فقیر که درگیر مشکلات گذار به مدرنیسم هستند ، امورات  لوکسی هستند.

این عقیده هم وجود داشت که هر شخص ” تحصیل‌کرده و فرهیخته‌ای مثل خود شما” ، به عنوان پزشکی که با همه‌گیری‌ها مبارزه می‌کند و یا مهندسی که ساختمان می‌سازد ، می‌تواند برای میهن خود ، بیشتر مفید واقع شود.

ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی ، در اوایل دهه 70 وقتی که گفت “اگر یک روشنفکر اهل “بیافرا” بود ، به نوشتن رمان نمی‌پرداخت” ، به چنین عقیده‌ای باور داشت.

در سال‌های بعد کسانی که  می‌پرسیدند : ” برای چه کسی می‌نویسی” ، بیشتر علاقه داشتند بدانند ، مشتاقم کدام بخش جامعه آثارم را بخواند و دوست داشته باشد.

می‌دانستم که این سوال به منزله یک تله است ، چرا که اگر جواب نمی‌دادم “من برای فقیرترین و مستضعف‌ترین لایه‌های جامعه می‌نویسم” ، متهم به جلب حمایت از سوی حاکمان و بورژواهای ترکیه می‌شدم.

این را هم در نظر بگیرید  که به هر نویسنده خیراندیش بی‌ریایی که اظهار کند برای کشاورزان و کارگران می‌نویسد ، یادآوری خواهد شد که غیرمحتمل است که کتاب‌هایش به وسیله مردم بی‌سواد خوانده شود.

در سال‌های دهه 70 وقتی مادرم از من می‌‍‌پرسید “برای چه کسی می‌نویسی؟” ، لحن غمگین و دلسوزانه‌اش به من می‌فهماند که او واقعا در حال پرسیدن این سؤال است که “برای حمایت از خودت ، چگونه برنامه‌ریزی می‌کنی؟”

وقتی دوستانم از من می‌پرسیدند برای چه کس می‌نویسم ، ریشخندکنان می‌گفتند که کسی مایل نیست ، کتابی از شخصی مثل من بخواند.

با گذشت سی سال ، این سؤال را بیشتر از هر زمان دیگری می‌شنوم ، با توجه به اینکه حالا رمان‌هایم به بیش از 40 زبان ترجمه شده‌اند ، روی این سؤال تأکید بیشتری می‌شود.

مخصوصا در طی 10 سال گذشته ، به نظر می‌رسد ،استنطاق‌کنندگان بی‌شمارم ، از این نگرانند که ممکن است تلقی اشتباهی از سؤال آنها داشته باشم و متمایل هستند که اضافه کنند :”شما به ترکی می‌نویسید ، پس فقط برای ترک‌ها می‌نویسید یا اینکه در ذهنتان مخاطبانی با طیف وسیع‌تر را هم در نظر دارید ، مخاطبانی که از طریق ترجمه‌های آثارتان با آنها در ارتباطی هستید.”

چه در داخل و چه در خارج ترکیه ، سؤال با لبخند مشکوک خودخواهانه‌ای همراه است ، که باعث می‌شود به این نتیجه برسم که تمایل دارم برای حفظ اعتبار آثارم ، اینگونه جواب دهم :”فقط برای ترک‌ها می‌نویسم.”

برای فهم اهمیت این سوال باید دوره اوج رمان را به عنوان شکلی از هنر به یاد بیاوریم که همزمان با ظهور دولت ملی بود. وقتی رمان‌های بزرگ قرن نوزدهم نوشته می‌شد ، به رمان به چشم یک هنر ملی نگاه می‌شد.

بالزاک ، دیکنز ، داستایوسکی و تولستوی برای نیازهای طبقه متوسط کشورشان می‌نوشتند ، یعنی همان کسانی که می توانستند کتاب‌های آنها را باز کنند و هر شهر ، خیابان ، خانه و صندلی را بشناسند ، این نویسندگان می‌توانستند همان حس و حالی را که در دنیای واقعی داشتند ، شرح دهند و همان باورها را توصیف کنند.

در قرن نوزدهم ، رمان‌های این نویسندگان بزرگ در ضمیمه‌های هنری و فرهنگی روزنامه‌های کشوری ظاهر می‌شد ، چرا که نویسندگان آنها از ملت سخن می‌گفتند.

در پس صدای داستان‌سرایانه این رمان‌ها ، می‌توان حس کرد که مشاهده‌کننده از وضعیت سلامت کشورش در رنج است. در پایان قرن نوزدهم نوشتن و خواندن رمان به منزله شرکت در یک مناظره کشوری بود که در خارج از این محدوده ممنوع بود.

ولی امروزه نوشتن رمان معنی کاملا متفاوتی دارد ، همانطور که خواندن رمان‌های ادبی هم به همین گونه است. تغییر نخست در نیمه اول قرن بیستم به وقوع پیوست ، هنگامی که درگیری رمان ادبی با مدرنیسم آن را در جایگاه هنر والا قرار داد.

به همان گونه که در 30 سال گذشته تغییرات آشکاری در ارتباطات رخ داده است ، در عصر رسانه‌های همگانی نویسندگان ادبی دیگر کسانی نیستند که تنها به لایه‌های میانی جامعه بپردازند ، آنها افرادی هستند که می‌توانند به “خوانندگان ادبی” در سراسر جهان بپردازند و این کار را به صورت آنی انجام دهند.

خوانندگان ادبی این روزها در انتظار کتابی از گابریل گارسیا مارکز ، جی ام کوئتزی یا پل آستر می‌مانند ، همانطور که پیشینیان آنها در انتظار کتاب تازه‌ای از دیکنز می‌ماندند. به این ترتیب خوانندگانی که یک رمان‌نویس ادبی پیدا می‌کند ، بسیار بیشتر از خوانندگانی است که همان رمان‌نویس در کشور زادگاهش دارد.

نویسندگان برای خوانندگان آرمانی‌شان می نویسند ، برای کسانی که دوستشان دارند ، برای خودشان یا برای هیچ کس. همه اینها درست است ، ولی این مطلب هم صحیح است که نویسندگان ادبی امروزه برای خوانندگانشان می‌نویسند. از همه اینها ممکن است این نتیجه را بگیریم که نوسندگان ادبی امروزه به تدریج به این سمت و سو می‌روند که کمتر برای اکثریت غالب هم‌میهنانشان بنویسند -همان کسانی که کمتر آثار آنها را می‌خوانند- و بیشتر برای اقلیت کوچک جهانی به نویسندگی می‌پردازند.

بنابراین سؤال‌های آزاردهنده و سوء‌ظن‌هایی که درباره اغراض صحیح این نویسندگان وجود دارد ، منعکس‌کننده نگرانی‌هایی است که درباره خواسته‌های جدید فرهنگی که در 30 سال گذشته به وجود آمده‌اند.

از نظر آنها ، نویسنده‌ای که برای هم‌میهنانش نمی‌نویسد ، آن کشور را به سمت زوال خارجی هدایت می‌کند و مشکلاتی که ریشه در واقعیت نداند ، از خود جعل می‌کند.

تردید همسوی دیگری که در غرب وجود دارد این است که بسیاری از خوانندگان باور دارند که ادبیات محلی باید محلی ، اصیل و خالص باقی بماند. نگرانی مخفی آنها این است که نویسنده‌ای که برای خوانندگان بین‌المللی می‌نویسد و از عرف و سنت‌هایی خارج از فرهنگ خودش الهام می‌گیرد ، اصالتش را از دست می دهد.

در پشت این نگرانی ها خواننده‌ای وجود دارد که تمایل دارد به کشوری خارجی که پیوندهایش را با جهان خارج منفصل کرده ، وارد شود و به صدای داخل آن گوش کند ، در حالی که با خودش جدل دارد ، همانطور که کسی ممکن است بحث و جدل‌های یک خانواده را از پشت در گوش کند. اگر نویسنده به مخاطبانی از سایر فرهنگ‌ها و سایر زبان‌ها بپردازند ، این خیال هم خواهد مرد.

همه نویسندگان تمایل شدیدی دارند که قابل اعتماد باشند ، طوری که من بعد از گذشت این سال‌ها هنوز دوست دارم مورد سؤال قرار گیرم که برای چه کسی می‌نویسم. اما همان طوری که اعتبار یک نویسنده بستگی به توانایی وی برای گشودن قلبش در برابر دنیایی دارد که در آن زندگی می‌کند ، اعتبارش بیشتر به توانایی فهم تغییر موقعیتش در جهان نیز بستگی پیدا می‌کند.

چیزی به عنوان خواننده آرمانی و رها از تنگ‌نظری‌ها ، ممنوعیت‌های جامعه و سنت‌های ملی وجود ندارد ، همانطور که چیزی به عنوان رمان‌نویس آرمانی وجود ندارد. ولی جستجوی یک رمان‌نویس برای یک خواننده آرمانی که می‌تواند از هم‌میهنانش باشد یا نه ، با تصور رمان‌نویس از وجود داشتن چنین خواننده‌هایی شروع می‌شود ، وسپس با نوشتن کتابهایی با او در ذهنش دنبال می‌شود.

پی‌نوشت مطالب مرتبط :
داستان کوتاه “آدم‌های مشهور” از اورهان پاموک با ترجمه مژده دقیقی

نگاهی به “نام من قرمز است” از اورهان پاموک
ترجمه دو رمان ״ نام من، قرمز ״ و ״ برف ״ به وسیله
ارسلان میر فصیحی

ستاره جدیدی در شرق درخشیده است
بعد از عرب ها، ترک ها هم جایزه ادبی نوبل را گرفتند
عمران صلاحی – اورهان پاموک – حافظ
قطره‌ای از یک کتاب
اسم من سرخ است


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

عکس‌های تاریخی که با دیدن آنها درمی‌مانیم که آنها واقعا در گذشته گرفته شده‌اند یا در یک آینده بهتر و…

گذشته بهتر بود یا آینده. این یک سوال باستانی است. معمولا ما تصور می‌کنیم که ترجیح دادن گذشته، تنها یک حس نوستالژیک خام است. چیزی که بن‌مایه فیلم نیمه‌شب در پاریس هم بود.اما گاهی ما پیش خودمان فکر می‌کنیم که این ترجیح و دوست داشتن، شاید…

سلبریتی‌ها از کودکی تا پیری در این ویدئوهای جالب – از ویل اسمیت تا کیانو ریوز

چطور می‌شود که ما پیر می‌شویم. این تغییر بسیار تدریجی رخ می‌دهد، اما قطعی است. با کارهایی می‌شود کندش کرد اما مسلما نمی‌توان به کی جلوی آن را گرفت.پیری یک فرآیند زیستی پیچیده است که در موجودات زنده از جمله انسان اتفاق می‌افتد. در حالی…

ربات‌هایی که در دنیای سینما و تخیل دوستشان داشتیم یا در مواردی از آنها می‌ترسیدیم!

انسان‌ها همیشه از تحولات تازه می‌ترسند و از زمانی که تخیل آدم ماشینی ایجاد شد، ترس از این توده‌های آهنی هم ایجاد شد. شخصیت ربات‌ها در ابتدا در داستان‌ها خیلی سطحی و بیشتر هراس‌‌انگیز بود، اما بعدا ربات‌ها دارای شخصیت شدند تا جایی که حتی…

Fotomat: یادآوری غرفه‌های پردازش عکس دهه 1980 آمریکا که با خودرو از کنار آنها می‌گذشتند و فیلم‌…

در دوران قبل از عکاسی دیجیتال و آپلود آسان عکس‌ها (در این دومی شک دارم که فعلا در ایران ساده باشد!)، یک راه حل جذاب و نوآورانه برای ظاهر کردن فیلم‌های آنالوگ وجود داشت:  Fotomat.در طول دهه 1980، این غرفه‌های پردازش عکس در سراسر آمریکا،…

بازسازی چهره شاعران ایرانی به کمک هوش مصنوعی Midjourney (میدجرنی)

چه کسی می‌داند مولدهای متن به عکس هوش مصنوعی در آینده به کدام سمت خواهند رفت. به نظر من روز به روز پیشرفته‌تر و متنوع‌تر می‌شوند.امروز داشتم فکر می‌کردم گاهی لازم می‌شود که شما باری تصویرسازی بهتر به جای توصیف متنی، ترکیبی از توصیف متنی…

لوگو‌های جالب و دیدنی بر اساس ابرقهرمانان و تبهکاران محبوب که این طراح ایجاد کرده

طراح گرافیک، سرگئی کرمانوف، طرح‌های لوگوی برخی از محبوب‌ترین ابرقهرمانان، تبهکاران و دیگر شخصیت‌ها را ایجاد کرده که تایپوگرافی را به طرز شگفت‌آوری در خود جای داده‌اند.«برای من جالب بود که تصاویر شخصیت‌ها را با متن نوشته‌هایشان ترکیب…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /
6 نظرات
  1. پرویز حمه ویسی می گوید

    سلام آقای دکتر و با تشکربه خاطر ترجمه مقاله . آقای دکتر ظاهرا ترجمه این پاراگراف از قلم افتاده است (فقط جهت یادآوری )
    In the 1970s, when my mother asked, “Who are you writing for?” her mournful and compassionate tone told me she was really asking, “How are you planning to support yourself?”

    پاسخ نویسنده وبلاگ : خیلی ممنون از شما. ترجمه این سطرها اضافه شد.

  2. مریم مهتدی می گوید

    مرسی 🙂

  3. هادی می گوید

    کارهای پاموک رو خیلی دوست دارم
    سبکش با تمام نویسنده ها فرق میکنه

  4. پروانه اسماعیل زاده می گوید

    با سلام و عرض ادب
    با اجازه لینکی از این پست شما در وبلاگم قرار دادم.

  5. تیلدا می گوید

    ضمن عرض سلام
    اولین بار نیست که مطالب این وبلاگ رو می‌خونم اما واسه اولین بار نظرم و رمی نویسم.
    به عنوان آدمی که یک کم با دنیای ترجمه آشناست می‌گم: “متن رو خیلی زیبا ترجمه کردید، به قول مترجمین حرفه‌ای اصلا بوی ترجمه نمی‌داد.”
    امیدوارم همونطور که ذکر کردید توی نشریه ادبی مورد نظر منتشر بشه.
    مؤفق و سربلند باشید.

  6. آذین محمدزاده می گوید

    سلام آقای مجیدی
    با اجازه به این مطلبتان در اینجا لینک داده شده:

    http://www.golagha.ir/guest/2006/Oct/16/920.php

نظرات بسته شده است.