فیلم تصادف crash: بررسی و تحلیل
دیروز فرصتی پیش آمد که فیلم “تصادف” (crash) را ببینم ، بعد از دیدن این فیلم میتوانم بگویم که گرفتن جوایز بهترین فیلم اسکار در کنار فیلمنامه اریجینال و همچنین تدوین واقعا حق این فیلم بوده است.
همیشه از فیلمهایی خوشم آمده که غیرقایل پیشبینی باشند ، سعی نکنند از ایتدا تا انتهای پایان منظور خاصی را با انواع شیوهها به بینندگانشان القا کنند ، فیلم تصادف هم چنین فیلمی است.
کارگردان این فیلم – هگیس – نویسنده فیلمنامه عزیز میلیون دلاری کلینت ایستوود بوده است ، و در فیلم از بازیگران سرشناسی مانند ساندرا بولاک ، دان چیدل ، رایان فیلیپ و برایان فریزر استفاده کرده است.
در مصاحبهای که پل هگیس انجام داده است ، در مورد ایده این فیلم چنین گفته است :
” ایده تصادف وقتی به ذهنم رسید که پانزده سال پیش اتوموبیلم را دزدیدند. مدام در فکر آن دو نوجوانی بودم که این عمل را انجام دادند. بعد از آنکه دو تا تهیه کننده سفیدپوست را دیدم که با کارگردانی سیاهپوست یک شوخس نژادپرستانه کردند و کارگردان همه نیمچه لبخندی زد و رفت ، با خودم فکر کردم این آدم برای نگه داشتن کارش به چه تحقیری تن داده. اپیزود مربوط به مت دیلون ( پلیس نژاد پرستی که پدری بیمار دارد) ، از آنجا ریشه گرفت که ای-میلی به دستم رسید تند و تیز که میگفت :” چرا همیشه سفیدپوستها بد هستند و سیاهپوستها قهرمان؟ پس بگذار داستان پدرم را برایت تعریف کنم.”
فیلم شخصیتهای مختلفی دارد و نگاه اول به نظر نمیرسد ، از تقابل این شخصیتها داستانی واحد خلق شود :
دو کاراگاه پلیس که عاشق همدیگرند، یک مغازه دار ایرانی عصبی ، یک زن خانه دار و همسرش که دادستان است، یک کارگردان سیاه پوست و همسرش، یک قفل ساز مکزیکی و دختر کوچکش، دو سارق سیاه پوست اتومبیل، یک زوج میان سال چینی و یک پلیس تازه کار و همکار نژاد پرستش.
موضوع اصلی فیلم چالشها فرهنگها ، نژادها و گروههای مختلف ساکن شهر لوس آنجلس بعد از 11 سپتامبر است.
شاید یکی از جذابیتهای فیلم برای ایرانیها ، وجود خانوادهای ایرانی در این فیلم باشد.در همان سکانسهای اولیه فیلم ، پدر و دختری ایرانی را میبینیم که به قصد خرید یک اسلحه برای محافظت از خود ، وارد یک اسلحهفروشی میشوند ، اما وقتی پدر با پاسخ توهینآمیز فروشنده و کنایهاش به ربط داشتن آنها با اسامه بن لادن روبرو میشود ، برمیآشوبد و با صاحب مغازه درگیر میشود. در قسمتی از فیلم هم آهنگ “دختر بویراحمدی” به گوش میرسد.
اگر بخواهم موضوعاتی را که این فیلم به آنها پرداخته خیلی خلاصه تقسیم بندی کنم ، به اینها باید اشاره کنم :
1- برخورد و چالش نژادهای مختلف با هم : برخورد سیاهان و سفیدپوستان در سراسر فیلم
2- درگیریها و اختلافات دروننژادی در برخورد با مسئله نژادپرستی : درگیری پلیس جوان با پلیس نژادپرست ، خیانت مرد چینی به همنژادهایش ، قهر و آشتی زن سیاهپوست از شوهر کارگردانش به دنبال برخورد ناشایست پلیس با وی
3- پرداختن به ریشه مسئله نژادپرستی : صحبتهای پلیس نژادپرست با مأمور بیمه
4- غیرقایل پیشبینی بودن ذات آدمی در مسئله نژادپرستی : فداکاری پلیس نژادپرست هنگام نجات زن سیاهپوست از ماشین در حال انفجار – کشته شدن مرد سیاهپوست به وسیله پلیس سفید باوجدان – سکانسی که خودبرتربینی زن ایرانی را – که خود به نوعی قربانی نژادپرستی شده – نسبت به نژاد عرب نشان میداد: ” از کی ایرانی ها عرب شده اند؟ “
یکی از سکانسهای زیبای فیلم ، سکانسی است که مرد ایرانی اشتباها به دختر خردسال مرد قفلساز شلیک میکند ،در حالی که از مشکی بودن گلولههایش مطلع نیست. وقتی دختر سالم و زنده میماند ، فریاد مرد قفلساز و تحیر مرد ایرانی دیدنی است.
این فیلم واقعاً استحقاق این همه تمجدید رو داشت،
راستی اون قفل سازه عراقی بود، فیلم هم تو لس آنجلس ساخته شده بود.
agha aval inke tire mashghi ro zadi meshki.
badam man motevajeh nashodam? ta oonja ke man iadame shabi ie ede harchi be maghazeie mard iraanie mirizan kharab kari mikonano rooie divara be sahebaane maghaze ke bedalile iraani boodaneshoon fosh midan ke beine fosh ha neveshte shode masalan ‘arabaie kesaafat berin gomshin’ too in maie ha.
bad zane mige iraania az kei arab shodan?
fek nakonam ziad khodbartar binie zanaro neshoon bede.
آره فیلم واقعاً جالبی بود. راستی وبلاگ جالبی هم داری.