بورخس و من

ماجرا از این قرار بود: نخستین بار روزنامه شرق اوایل امسال در ترجمه‌ای با عنوان “هویت بورخس” ، صحیت از مجله‌ای فرانسوی به میان آورد که در آن از این حرف سخن به میان آورده شده بود که بورخس وجود خارجی ندارد. چندی بعد مجله ادبی قابیل عین این ترجمه را در سایت خود آورد. بعد از لینک سایت هفتان به این نوشته و پرخواننده شدن آن ، در قابیل ، سؤالات زیادی برای بعضی از خوانندگان این نوشته پیش آمد. آیا بورخس وجود داشته؟ بورخسی که آنقدر نوشته‌هایش را دوست داشتند. متأسفانه هر چقدر منتظر ماندم تا دوستان بلاگر با در این مورد چیزی بنویسند ، خبری نشد. به ناچار با بضاعت اندک خودم ، تصمیم گرفتم این این پست را بنویسم.

شاید بهترین پاسخ برای سؤال دوستان ، یک داستان کوتاه از خود بورخس باش، با عنوان “بورخس و من” که توجه شما را به آن جلب می‌کنم:

بورخس

بورخس و من

دیگری ، دیگری که نامش بورخس است ، همان است که اتفاقها برایش می‌افتند. من در خیابانهای بوئنس آیرس راه می‌روم و لحظه‌ای می‌ایستم ، شاید بی‌اراده ، تا به طاق سردر ورودی سرسرا و طرح مشبک دروازه نگاه کنم. بورخس را از نامه‌ها می‌شناسم و نامش را در فهرست نام استادان یا در فرهنگ مشاهیر می‌بینم. من ساعت شنی ، نقشه ، چاپ حروفی قرن هجدهم ، مزه قهوه و نثر استیونسون را دوست دارم. او هم دوست دارد ولی چنان خودپسندانه که آنها را تبدیل به ویژگیهای یک بازیگر می‌کند. با کمی اغراق می‌توان گفت رابطه ما خصمانه است. من زندگی می‌کنم و می‌گذارم به زندگیم ادامه می‌دهم تا بورخس ادبیاتش را پیش ببرد و این ادبیات نشان می‌دهد که حق دارم. راحت می‌توانم اعتراف کنم که او اوراق باارزشی فراهم آورده است ، ولی این اوراق نمی‌توانند مرا نجات دهند ، شاید چون چیزی که خوب است به هیچ‌کس حتی به خود او تعلق ندارد ، متعلق به زبان و سنت است. وانگهی ، من به حکم تقدیر باید از بین بروم ، قطعا ، و فقط لحظه‌ای از من می‌تواند در او دوام بیاورد.کم‌کم همه چیز را به او می‌سپارم ، گرچه خوب می‌دانم که لجوجانه عادت دارد همه چیز را تحریف کند و در همه چیز اغراق کند. اسپینوزا می‌دانست که هر چیزی می‌خواهد همیشه همان که هست بماند. سنگ می‌خواهد که همیشه سنگ باشد و ببر همیشه ببر. من در بورخس خواهم ماند نه در خودم(اگر واقعا کسی باشم) ، ولی خودم را کمتر در کتابهای او می‌یابم تا در کتابهای بسیار دیگری یا در دلنگ ناشیانه یک گیتار. سالها پیش سعی کردم خود را از چنگ او خلاص کنم و از اساطیر اطراف و اکناف شهرها به سراغ بازی با زمان و بی‌نهایت رفتم ، ولی اکنون آن بازیها مال بورخس است و من باید چیزهای دیگری مجسم کنم. برای همین ، زندگیم یک فرار است و من همه چیز را می‌بازم و همه چیز می‌ماند برای فراموشی ، یا برای او.

نمی‌دانم کداممان این مطلب را نوشته‌ایم.

تصادفا در این سایت به یک جمله قصار از بورخس برخوردم:

I am not sure that I exist, actually. I am all the writers that I have read, all the people that I have met, all the women that I have loved; all the cities that I have visited, all my ancestors . . . Perhaps I would have liked to be my father, who wrote and had the decency of not publishing. Nothing, nothing, my friend; what I have told you: I am not sure of anything, I know nothing . . . Can you imagine that I not even know the date of my death?

مطمئن نیستم ، حقیقتا وجود داشته باشم ، من همه نویسندگانی هستم که نوشته‌هایشان را خوانده‌ام ، همه افرادی هستم که ملاقات کرده‌ام ، همه زنانی هستم که به آنها عشق ورزیده‌ام ، همه شهرهایی هستم که به آنها سفر کرده‌ام ، همه نیاکانم … شاید من علاقه داشته باشم ، پدرم باشم ، کسی که می‌نوشت و مجال چاپ ٱثارش را نیافت. هیچ چیز ، هیچ چیز ، دوست من ، چیزی که می‌خواهم به شما بگویم این است : من از هیچ چیز مطمئن نیستم ، من چیزی نمی‌دانم … می‌توانید تصور کنید من حتی تاریخ مرگم را نمی‌دانم؟

شما میتوانید بیوگرافی بورخس را به همراه دو داستان کوتاه از این نویسنده در کتابخانه وبلاگم بخوانید. توجه داشته باشید که داستان “گنج‌نامه” نوشته هوشنگ گلشیری است و من به خاطر اینکه در این داستان کوتاه به کرات از بورخس نام برده شده و حکایات جالبی هم درباره زندگی بورخس در آن آورده شده ، آن را در این نوشته آورده‌ام. متأاسفانه سایت قابیل علیرغم کامنتی که من در این سایت گذاشتم ، بورخس را نویسنده “گنج‌نامه” معرفی کرده است.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

سلاح‌های مخفی و شگفت‌انگیز آلمان نازی در طی جنگ جهانی دوم

در طول جنگ جهانی دوم، آلمان نازی سرمایه گذاری زیادی در تحقیق و توسعه تسلیحات مخفی انجام داد تا بتواند بر دشمنان خود برتری یابد. برخی از برجسته ترین سلاح های مخفی که توسط آلمانی ها ساخته شده اند عبارتند از:موشک V-2: V-2 اولین موشک…

عکس‌هایی از ترسناک‌ترین ساختمان‌های دنیا – آلبوم عکس

چرا برخی از ساختمان‌ها و خانه‌ها خیلی ترسناک به نظر می‌رسند. اینها دسته از سکونت‌گاه‌ها طیف گسترده‌ای دارند:- آنهایی که سایه روشن شب ترسناک‌شان می‌کند و هنگام روز یک ساختمان تقریبا عادی هستند.- آنهایی که مدت‌ها متروک مانده‌اند و…

مجموعه‌ای از تصاویر هراس‌آور، عجیب با به اصطلاح نفرین‌شده!

برای قسمتی از شگفتی یا ترس خودمان از پیرامون یا عکس‌ها نمی‌شود توضیح صریح ارائه کرد. احتمالا منشا این ترس‌ها به تدریج در سیناپس‌های مغزی ما از هزاران سال پیش یه یادگار گذاشته شده.آدم فکر می‌کند اگر قرار باشد برنامه هوش مصنوعی ایجاد شود…

خانه کوچک هم می‌تواند محل زندگی شادی باشد، اگر چیدمان هوشمند و به‌روز در آن استفاده شده باشد

کسانی که در کودکی در خانه‌های بزرگ زندگی کرده‌اند، چندان میانه‌ای با خانه‌های آپارتمانی ۵۰ - ۶۰ متری که این روزها آنها را هم به سختی می‌شود خرید، ندارند. اما تصور کنید که ساخت و سازها متفاوت بودند و کسی به فکر مصرف‌کننده جوان کم‌درآمد بود و…

چگونه ترانه Careless Whisper جورج مایکل موفق‌ترین موسیقی دوره حرفه‌ای او شد

برای پنجمین سال متوالی، ترانه‌ای که جورج مایکل در سال 1984 خوانده بود به عنوان آهنگ مورد علاقه بریتانیا انتخاب شد. این رتبه بندی بر اساس نظرسنجی Smooth Radio به دست آمد که بر اساس آن این ترانه 32000 رای به دست آورد. ترانه این سوپراستار فقید…

ربات‌هایی که در دنیای سینما و تخیل دوستشان داشتیم یا در مواردی از آنها می‌ترسیدیم!

انسان‌ها همیشه از تحولات تازه می‌ترسند و از زمانی که تخیل آدم ماشینی ایجاد شد، ترس از این توده‌های آهنی هم ایجاد شد. شخصیت ربات‌ها در ابتدا در داستان‌ها خیلی سطحی و بیشتر هراس‌‌انگیز بود، اما بعدا ربات‌ها دارای شخصیت شدند تا جایی که حتی…
آگهی متنی در همه صفحات
5 نظرات
  1. narges می گوید

    دست شما درد نکنه/ تازه آشنا شدم/ استفاده کردم.

  2. ali می گوید

    فکر می‌کنم سوتعبیری اینجا پیش آمده. قبلاً که این مقاله رو خوندم اصلاً این به ذهنم نرسید که هدف از نوشته شدن این مقاله بحث بر سر واقعی بودن یا نبودن بورخس ِ. حالا با اشاره شما بازهم خوندم و به همون نتیجه سابق رسیدم. از این موضوع تنها به عنوان مقدمه‌ای برای ورود به مطلب استفاده شده و درابتدای مقاله هم اشاره می‌شه که”خبر بورخسی ِ” و احتمالاً “پشت این شوخی، کس دیگری نمی تواند باشد مگر خود بورخس” . مدرک معتبرتری هم از” مدت ها پیش، یک مجله فرانسوی” ارایه نمیده و البته عنوان مقاله هم بی‌تاثیر در این برداشت اشتباه نیست.
    در هرصورت فکر نمی‌کنم بشه هویت انسان شناخته شده‌ای مثل بورخس رو از بین برد و صدای کسی هم درنیاد.

  3. Sara می گوید

    🙂 من یک وبلاگی را معرفی کردم به نام من و ایرج… به سادگی همیشه میدانستم که این آدم «ایرج» نیست …
    … همین است که میفهمم اهمیتی ندارد که بورخس وجود داشته باشد یا نه… بورخسی که اینقدر دوستش داریم در همین کلمات است و نه جای دیگر…

  4. نينا شاهرخي می گوید

    سایت بسیار جالبی دارید. ای کاش معرفی سایت های تخصصی پزشکی هم در سایتتان می گذاشتید.

  5. emily yeganeh می گوید

    good very good thanks a lot

نظرات بسته شده است.